دروس استاد عرفانیان

پـایگـاه ارائـه مطـالب و دروس حـوزوی استـاد عـرفـانیان

دروس استاد عرفانیان

پـایگـاه ارائـه مطـالب و دروس حـوزوی استـاد عـرفـانیان

کانال تلگرام دروس استاد عرفانيان

صوت دروس در ایتا

نرم افزار اجرای فایل ها

نرم افزار دانلود فایل ها

آخرین بارگذاری دروس

ابزار کار آمد

آخرین نظرات

پربیننده ترین مطالب

آخرین مطالب

قواعد عامه در باب مکاسب (67)

دوشنبه, ۱ ارديبهشت ۱۳۹۹، ۱۱:۰۳

«وقیامه» عطف است بر «تسلیط»، «مقام الولیّ إلی الرئیس». مرادش از رئیس در این جا مثل رئیس جمهور و بالاترین منصب اداری و اجتماعی است و کلمۀ «مقام» را هم هر جا معنای شأن و امر معنوی باشد و یا به معنای ایستادن باشد، باید به فتح خواند،(1) امّا اگر به معنای جا، بلد، شهر و یا جایی باشد که انسان اقامت می‌کند و سکنا می‌گیرد، آن جا را باید «مُقام» خواند،(2)  که اسم مفعول و مصدر میمی و اسم زمان و مکان برای باب «افعال» است.

«وقیامه مَقام الولیّ إلی الرئیس، أو مقام وکلائه»؛ یعنی: مقام وکلای ولی و مراد از وکلا و وکیل ظاهراً‌ همین اصطلاحی است که ما امروز به آن «معاون» می‌گوییم. «وتوکیده»؛ و تاکید  آن سلطه  و مقام او. «فی معونته»؛ در کمک به آن والی.

«وتسدید ولایته»؛ یعنی ولایتش درست انجام شود. «تسدید» از «سداد» است، که هم به معنای محکم کردن می‌آید، و هم درست به هدف رسیدن. (3)   

«وتسدید ولایته، وإن کان أدناهم ولایةً»؛ یعنی اینها همه یک زیرمجموعه¬ برای ولایت و ادارۀ جامعه‌اند. ان شاءالله در معونة الظالم در همین «مکاسب» خواهد آمد ـ این روایت مال اهل سنّت است، لکن در عبارات ما هم آمده ـ که یک کسی خیّاط سلطان بود. پرسید: من جزء اعوان الظلمه حساب می‌شوم؟ گفت: تو از خود ظلمه هستی. اعوان آن است که به تو نخ و سوزن می‌فروشد.

 ............................................................................................................

پانوشت‌ها:

(1) مثل مقام ابراهیم؛ چون حضرت ابراهیم این سنگ را ـ مثل بنّاها ـ زیر پایشان می‌گذاشتند و بالا می‌رفتند تا دیوار کعبه را بالا ببرند. الآن البته مقام ابراهیم 13 متر و خرده‌ای با خود کعبۀ مشرّفه فاصله دارد و معنی ندارد که حضرت ابراهیم این جا باشند، و دیوار کعبه را از این فاصله بسازند. این مقام ابراهیم چسبیده به دیوار کعبه بوده و در عدّه‌ای از عبارات گفته شده: عمر این را فاصله داد، ولکن ائمّه (همین وضع موجود را) تصدیق کرده و پذیرفتند.

(2) مثل آن فقره در دعای کمیل که: «وما کان لأحد فیها مقرّاً ولا مُقاماً». [مصباح المتهجد، ص 848]

(3) در شعر معروف:

أُعلّمه الرمایة کلَّ یومٍ/ فلمّا اشتدّ ساعدُه رمانی

(من به او تیراندازی یاد می‌دادم، تا وقتی که دست و بازویش قوی شد و به خودم تیر زد).

ضبط صحیحش «فلمّا استدّ ساعده» است و گفته شده: یک شب یکی از ادبا پیش مأمون بود و این شعر خوانده شد. آن ادیب گفت: صوابش «فلمّا استدّ ساعده» است، نه «فلمّا اشتدّ». «استدّ» در آن جا به این معناست که بازوی توانمندی پیدا کرد که تیر را به هدف برساند، اما «اشتدّ» یعنی نیرویش کامل شد. می‌گویند: مأ‌مون دستور داد به خاطر این نکته سی هزار درهم به او بدهند.

 

 

(حضرت آیت الله استاد حاج سید احمد مددی موسوی، خارج فقه، 21/ 9/ 1384)

 

#فقه

#قواعد عامه

#مکاسب

#قواعد عامه در باب مکاسب

#اولین قاعده عامه

#حدیث تحف العقول

#دنباله تشریح متن حدیث و بیان فواید موجود در آن

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
تجدید کد امنیتی

اسکرول بار


هدایت به بالای صفحه

ابزار رایگان وبلاگ

قواعد عامه در باب مکاسب (67) :: دروس استاد عرفانیان