قواعد عامه در باب مکاسب (75)
«وأمّا تفسیر الصناعات». عرض کردیم: ما الآن شواهد فراوانی از این روایت در اختیار نداریم، ولی به احتمال قوی این روایت اصل و وجود خارجی داشته، لکن شاید چون مقداری حالت عقلیگرایی دارد و با آن حالت تعبّد و نص نمیساخته، اصحاب ما ذکرش نکردهاند. به هر حال ما فعلاً غیر از کتاب «تحف العقول» که خودش هم مصدر واضحی نیست فعلاً از این روایت جایی چیزی ندیدیم؛ یعنی: از این چهار موردِ درآمد و موارد هزینه (که نوشته: «أربعةٌ وعشرون وجهاً»)، در کتب دیگر اثری از این حدیث نداریم، مگر بخش تجارتش که با مقداری تصرف در «فقه الرضا» و با تصرّف بیشتری در «دعائم الإسلام» آمده.
«وأمّا تفسیر الصناعات فکلّ ما یتعلّم العباد». تعبیر «تعلّم» اشاره به همان نکتهای است که عرض کردم: صنعت، مجرّد کار و مثل بنّایی و کارگری (عملِ بسیط) نیست، احتیاج به خبرویّت، اطّلاع، هنر و علم دارد.
«أو یعلّمون غیرهم من صنوف الصناعات ـ مثل الکتابة ـ». کتابت دو اصطلاح دارد: یکی بهعنوان یک عمل فردی که قدرت بر نوشتن باشد و صحیح و با خط خوش نوشتن، و یکی بهعنوان یک عمل اجتماعی و شغل اداری. عدّهای از روات ـ مثل یعقوب بن یزید الکاتب ـ داریم، که مراد شغل حکومتی است (منشی، نویسنده)؛ یعنی: کارش در دستگاه نوشتن اموال و خراج و... بوده. البتّه در این جهت اجازه داشتند، وگرنه معونۀ ظالم جایز نیست.
مراد از کتابت در این جا آن کتابت فردی است،نه آن شغل و حرفه که یک منصب اجتماعی است. چون در آن زمانها هم کتابت و معلومات و اطّلاعات کم بود، کسی و منصبی بود که کارش خواندن باشد. اصلاً تا مدّتها مخصوصاً قبل از اسلام و بعد از اسلام هم در کشورهای غیرمسلمان از اوصاف پادشاه این بود که کتابت بلد نباشد و برای شاه عیب بود که نوشتن بلد باشد. همیشه باید یکی دیگر باید برایش بخواند.
«مثل الکتابة والحساب». لفظ «حساب»، چون نمیدانیم تاریخ روایت کی است، احتمال دارد مراد از آن همان مصطلحی باشد که در زمان رسول الله (صلی الله علیه و آله) و امام صادق (علیه السلام) تا قرنهای دوم بیشتر متعارف بوده، که ما اصطلاحاً به آن علم نجوم و محاسبات فلکی میگوییم. بعد از دخول علوم یونانی حساب جزء ریاضیات شد و در مقابل هندسه و... قرار گرفت، وگرنه حتّی در خود قرآن این آیۀ مبارکه: "لِتَعْلَمُوا عَدَدَ السِّنِینَ وَالْحِسَابَ" [سورۀ یونس، آیۀ 5] احتمالاً به همان معنای مصطلحی است که در آن زمان بوده.
امّا منجّم که در روایت رسول الله (صلی الله علیه و آله) آمده («من صدّق منجّماً بما قال ـ یا علی ما قال ـ فقد کذّب بما أُنزل علی محمّد (صلی الله علیه و آله) » [کتاب المکاسب، ج 1، ص 205])، مراد همین است که ما اصطلاحاً فالبین و فالگیر میگوییم و متأسّفانه هنوز هم حتّی عدّهای ـ بهعنوان ـ بزرگان خیال می کنند روایاتی که نهی از منجّم دارد مراد این است. مرحوم نراقی که خودش مطّلع به علم نجوم است در «مستند» در بحث هلال ماه رمضان متنبّه به این نکته شده. خلاصه اینکه علم (و در این جا علم نجوم) در روایات نهی نشده.
در آن روایت در بحث هلال هم که: «ویقول الحُسّاب من قِبَلنا» [تهذیب الأحکام، ج 4، ص 159، ضمن ح 446]، آن «حسّاب» هم یعنی منجّمین (علمای نجوم، علمای فلک، علمای هیئت). همین حدیث «صم للرؤیة، وأفطر للرؤیة» که خیلی مشهور است، اهل سنّت صدری برایش ذکر کردهاند که متأسّفانه با وجود شهرت و اسانید متعدّد این حدیث پیش ما و متون مختلفش در کتابهای ما نیامده. در کتابهای اهل سنّت این طور است: «عن رسول الله (صلی الله علیه و آله) ، قال: إنّا أُمّة أُمّیّةٌ لا نکتب ولا نحسُب» [مسند أحمد، ج 2، ص 43؛ صحیح البخاری، ج 2، ص 230؛ صحیح مسلم، ج 3، ص 124]؛ ما ـ یعنی: عربهای مکّه و مدینه و آن منطقه ـ مردمانی هستیم بی سواد. «أُمّةٌ أُمّیّة»؛ نه نوشتن بلدیم، «لا نکتب، ولا نحسُب». این حساب یعنی نجوم. «لا نکتب، ولا نحسب. فصوموا لرؤیته، وأفطروا لرؤیته». و لذا منشأ خلاف شد که زمان پیغمبر (صلی الله علیه و آله) حساب نداشتند، اما حدود 150 سال بعد و اوّلین بار هم توسّط یکی از نوههای عبدالله بن جعفر طیّار برای اولین بار جدولی از علمای یونان یا از اجتهاد شخصی درست شد که یک ماه تام، یک ماه ناقص.
بعدها در مثل «شفا»ی شیخ الرئیس در فلسفۀ بهاصطلاح وسطی که ریاضیات بود جزء مبادی ریاضی شد.
(حضرت آیت الله استاد حاج سید احمد مددی موسوی، خارج فقه، 27/ 9/ 1384)
#فقه
#قواعد عامه
#مکاسب
#قواعد عامه در باب مکاسب
#اولین قاعده عامه
#حدیث تحف العقول
#دنباله تشریح متن حدیث و بیان فواید موجود در آن
#تفسیر صناعات