قواعد عامه در باب مکاسب (78)
تصادفاً عنوان باب در «فقه الرضا» «باب الصناعات» است.
«اعلم ـ یرحمک الله ـ أنّ کلّ ما یتعلّمه العباد». عین آن «فکلّما یتعلّم العباد» است و دیگر «یعلّمون» ندارد. «من الأصناف صنائع مثل الکتاب». این جا «کتابت» داشت، آن جا «کتاب». «حساب». مثل هم است. «تجارت»، که به نظر ما باید «نجارة» باشد.
«النجوم والطبّ». در «فقه الرضا» هست، امّا در این جا (روایت «تحف العقول») نیست. پزشکی را هم در «طبّ الرضا» در صناعات و در بخش صنعت آورده.
«والأبنیة». بهجای «بناء» است که در آن جا داشت. «والهندسة». «هندسة» هم این جا دارد، که در «تحف العقول» نبود و این را در حدود مثلاً «سراجة» آورده. مراد از «هندسة» ساختمانسازی و مثل راه و ساختمان است. «والتصاویر ما لیس فیه مثال الروحانیّین». این جا این طور دارد، آن تصاویری که مثال روحانی نباشند.
«وأبواب صنوف الآلات». به جای «أنواع» «أبواب» دارد. «التی یُحتاج إلیها ممّا فیه منافع وقوام المعایش». «وطلب الکسب». این جا هم ظاهراً «طلب الکسب» ندارد. احتمالاً چون نسخه مشوّه بوده، جا به جا شده. «طلب الکسب» به اجاره بیشتر میخورد .
«فحلال کلّه». این جا دارد. آن جا هم داشت. «فحلال کلّه تعلیمه والعمل به وأخذ الأُجرة علیه، وإن قد تُصرَف بها فیه وجوه المعاصی أیضاً ـ مثل استعمال ما جُعل للحلال، ثمّ یصرف إلی أبواب الحرام ـ». این هم در این جا دارد، امّا با وجه دیگری. «[فی] مثل معاونة الظالم». مثل همان است. «یکون معونة الحقّ والباطل».
«وغیر ذلک من أسباب المعاصی ـ مثل الإناء ـ». دربارۀ «إناء» عرض کردیم: مطلقِ ظرف غذاخوری نیست، بلکه خصوص ظرفی مثل لیوان و استکان است که شخص در آن آب میخورد. امّا «إناء» در این جا معنا ندارد، مگر اینکه بگوییم: مثلاً جامی بوده که با آن شراب میخوردهاند. البته چون بعد در این جا دارد: «من أسباب المعاصی مثل الإناء والأقداح» و «أقداح» بهاصطلاح یک نوع آلت قمار بوده، احتمال میدهم ـ والعلم عند الله ـ این «إناء» نباشد، «أزلام» باشد که با «أقداح» یکی است. "إِنَّمَا الْخَمْرُ وَالْمَیْسِرُ وَالْأَنْصَابُ وَالْأَزْلَامُ" [سورۀ مائده، آیۀ 90]. «أزلام» جمع «زَلَم» همان اقداحی بوده که با آن نوعی قماربازی میکردند. شاید هم مراد ایشان از «إناء» و «أقداح» ـ که این در «تحف العقول» نیامده ـ همان جام شراب باشد.
«ولعلّة ما فیه من المنافع جائز تعلیمه وعمله». این «ولعلّة ما فیه» همین جایی که ما اشکال کردیم. این نسخه در کتاب «فقه الرضا» درست آمده است.
«وحرم على من یصرفه إلى غیر وجوه الحقّ والصلاح التی أمر الله بها دون غیرها. اللّهمّ إلاّ أن یکون صناعة محرّمة أو منهیّاً عنها ـ مثل الغناء ـ». بهجای «غناء» در آن جا «برابط» و «مزامیر» داشت.
«وصنعة الأمة». اگر متن این طور باشد، یعنی: کار کنیزکها و احتمالاً مراد یعنی کنیزکهایی را برای خوانندگی بگیرند ـ چون در آن زمان رسم بود خیلی از مغنّیها زن بودند و قیمت زن مغنّیه خیلی بالا میرفت ـ؛ چون بعید است مراد زنا باشد، به زنا صنعت نمیگویند.
«وبناء البیعة». «بیَع» یعنی کنیسه، کنائس. «کنائس» را گاهی برای یهودیها و «بیَع» را برای نصارا میگویند، «وبیت النار» هم برای زرتشتیها.
«وتصاویر ذوات الأرواح علی مثال الحیوان أو الروحانی ومثل صنعة الدفّ والعود». «دفّ» در این روایت «تحف العقول» آمده بود.
«وأشباهه وعمل الخمر والمسکر وآلالات التی لا تصلح هی فی شیء من المحلّلات، فحرام عمله وتعلیمه، ولا یجوز ذلک، وبالله التوفیق».
(حضرت آیت الله استاد حاج سید احمد مددی موسوی، خارج فقه، 27/ 9/ 1384)
#فقه
#قواعد عامه
#مکاسب
#قواعد عامه در باب مکاسب
#اولین قاعده عامه
#حدیث تحف العقول
#مقایسه با متن فقه الرضا