قواعد عامه در باب مکاسب (92)
به هر حال، یکی از عوامل وحدت دو مکتب قم و بغداد همین «کتاب تکلیف» شلمغانی بود و نقل میشود که شیعه این کتاب را زیاد تهیّه کردند و نقل شده که از حسین بن روح سؤال کردند که: با کتب شلمغانی چه کنیم؟(1) این سؤال در کتاب «غیبت» مرحوم شیخ طوسی آمده که از خادم حسین بن روح نقل میکند که از حسین بن روح راجع به شلمغانی سؤال کردم که: خانههای ما از کتب او پر است (بیوتنا منها ملاء). ایشان میگوید: «أقول فیها ما قال العسکریّ فی کتب بنی فضّال».(2) عسکری در اصطلاح روایات ما گاهی به حضرت هادی (علیه السلام) اطلاق میشود و گاهی به حضرت امام عسکری (علیه السلام). در این جا تصریح شده امام حسن عسکری (علیه السلام)، نه امام هادی (علیه السلام)، که راجع به کتب بنی فضّال سؤال شد. حضرت فرمودند: «خذوا ما رووا، وذروا ما رأوا». این عبارت معروف را حضرت فرمودند. ایشان هم میگوید: من هم راجع به کتاب شلمغانی همین را میگویم: روایاتش قابل قبول است، اما آراءش قابل قبول نیست. خب، این نشان میدهد که کتاب شلمغانی (کتاب تکلیف) هنوز موقعیت بسیار قویای بین اصحاب داشته که «بیوتنا منها ملاء».(4)
(حضرت آیت الله استاد حاج سید احمد مددی موسوی، خارج فقه، 3/ 11/ 1384)
پانوشتها:
(1) زمان انحراف واعدام شلمغانی، هنوز حسین بن روح زنده بود. حسین بن روح تقریباً نیابتی طولانی (حدود 22 سال) دارد. از همه طولانیتر البته نیابت محمّد بن عثمان (38 سال) است. پدرش هم 6 سال و مرحوم سمری (ابوالحسن علیّ بن محمّد سمری) چیزی در حدود 5 ـ 6 سال (یا 4 ـ 5 سال) است و خیلی طولانی نیست.
(2) أنفذ الشیخ الحسین بن روح (رض) «کتاب التأدیب» إلى قم، وکتب إلى جماعة الفقهاء بها وقال لهم: انظروا فی هذا الکتاب وانظروا فیه شیء یخالفکم؟ فکتبوا إلیه: إنّه کلّه صحیح، وما فیه شیء یخالف إلّا قوله... . [الغیبة، الشیخ الطوسی، ص 390، ش 357]
(3) قال أبو الحسین بن تمّام: حدّثنی عبد الله الکوفیّ خادم الشیخ الحسین بن روح (رض)، قال: سئل الشیخ ـ یعنی: أبا القاسم (رض) عن کتب ابن أبی العزاقر بعد ما ذمّ وخرجت فیه اللعنة، فقیل له: فکیف نعمل بکتبه وبیوتنا منها ملاء؟ فقال: أقول فیها ما قاله أبو محمّد الحسن بن علیّ ـ صلوات الله علیهما ـ وقد سئل عن کتب بنی فضّال، فقالوا: کیف نعمل بکتبهم وبیوتنا منها ملاء؟ فقال ـ صلوات الله علیه ـ: خذوا بما رووا، وذروا ما رأوا. [الغیبة، ص 389 ـ 390، ح 355]
(4) این عبارت که حسین بن روح از امام حسن عسکری (سلام الله علیه) نقل کرده خیلی عجیب به نظر میرسد و علیرغم اینکه سجعش و قافیهاش خوب است، امّا قبولش خیلی مشکل است؛ زیرا:
اوّلاً: در آن زمان کاملاً واضح است که حتّی بنیفضّال هم اصلاً اهل رأی نبودند و این رأی (یعنی: اجتهاد بهاصطلاح جدید) بعدها در شیعه پیدا شد، وگرنه اصلاً بزرگان شیعه اهل روایت بودند. بنابراین باید دید اصلاً این «رووا» و «رأوا» یعنی چه؟ لذا به ذهن اصحاب این طور آمده که «ما رأوا» یعنی آن مذهب فاسدشان ـ که فطحی و یا مثلاً شلمغانی جزء غلات و مدّعی ربوبیّت بوده ـ، آن مذهب فاسدشان را قبول نکنید. روایاتشان را قبول کنیم، مذهب فاسدشان را قبول نکنیم.
ثانیاً: باید بین مدلولین تفکیک قائل شویم؛ چون «خذوا ما رووا» بهنحو قضیّۀ حقیقیّه میشود (روایات آنها را قبول کنیم)، اما «ذروا ما رأوا» بهنحو قضیّۀ خارجیّه؛ چون اشاره به مسلک معیّنی است (مذهب واقفیّه) ـ نه هر مسلکی ـ، و تفکیک بین دو سیاق خیلی مشکل است؛ چون ظاهراً هر دو قضیّه حقیقی هستند.
ثالثاً: در باب شلمغانی مطلب واضح است؛ چون از شیعه و با خود حسین بن روح بود و با ایشان همکاری میکرد، در امامت و غیر امامت کتاب نوشته بود. بعد منحرف شد و شیعه کتابهایش را داشتند. حالا حسب قاعده میگوید: آراءش را ـ ولو رأی واحد باشد ـ قبول نکن، روایاتش را قبول کن. امّا در مورد بنیفضّال چه؟ سر درنمیآوریم؛ چون بنیفضّال از زمان موسی بن جعفر (علیه السلام) بودند. چه ربطی به امام حسن عسکری (علیه السلام) دارد؟ آخر اینها که زمان امام حسن عسکری (علیه السلام) منحرف نشدند؟ انحراف شلمغانی در زمان حسین بن روح است و کتابهای او در خانۀ اصحاب بود. لذا معقول است که سؤال شود: چهکار کنیم؟ اما بنیفضّال فطحی بودند و فطحیّه مذهبی است که بعد از وفات امام صادق (علیه السلام) (بهخاطر عبدالله افطح) پیدا شد و بعد در زمان موسی بن جعفر (علیه السلام) و حضرت رضا (علیه السلام) و حضرت جواد (علیه السلام) و حضرت هادی(علیه السلام) هم ادامه داشت. اگر بنیفضّال منحرف بودند، از قبل از امام عسکری (علیه السلام) منحرف بودند. اگر بحث سر انحراف بوده، چهطور شده تا زمان امام عسکری (علیه السلام) کتابهای اینها در خانهها آمده؟
رابعاً: اشکال کردهاند: چهطور مرحوم حسین بن روح قیاس کرده؟ آن امام معصوم است و چیزی راجع به بنیفضّال میداند و چنین فرموده. شما حق نداری بگویی: «أقول فیها ما قال العسکریّ فی کتب بنی فضّال». شما چهطور احراز کردی آن نکتهای که در کتب بنیفضّال هست، در عین حال در کتاب مثلاً شلمغانی هم هست؟ ما حالا به این نکته اشکال نمیکنیم و میگوییم: از جلالت شأن حسین بن روح بعید است که نکته را (وثاقت بوده، یا هر چیز دیگر) درک نکرده بوده باشد.
مشکل اساسی این است که ما چهطور تصوّر کنیم که از امام عسکری (علیه السلام) راجع به کتب بنیفضّال سؤال کرده؟ خب، این معنایش این است که آنها مثلاً خوب بودند، آن وقت منحرف شدند. اینها از قبل از امام حسن عسکری منحرف بودند. اصلاً بنیفضّال از زمان امام موسی بن جعفر ـ علیهما السلام ـ منحرف بودند. اصلاً ابنفضّال پدر که مسلّماً زمان امام عسکری (علیه السلام) زنده نبوده. زمان حضرت جواد، 220، یا 224 وفات ایشان است که اوایل امامت حضرت هادی (علیه السلام) است. این (ابنفضّال پدر) که اصلاً زمان امام عسکری (علیه السلام) نبوده (ابنفضّال پسر شاید بوده). این چه ربطی به امام حسن عسکری دارد؟
به هر صورت این روایت الآن خیلی مشهور است و کاملاً در زبانها جا افتاده، لکن به نظر ما اصلش کمی عجیب و غریب به نظر میآید. البتّه آقای خویی روایت را تضعیف کردهاند و حق هم با ایشان است. آن خادم حسین بن روح شناخته شده نیست و اوّل سند هم خالی از ارسال نیست.
فقه
قواعد عامه
مکاسب
قواعد عامه در باب مکاسب
اولین قاعده عامه
حدیث تحف العقول
جستجوی قرائنی برای حدیث تحف العقول
اولین قرینه
کتاب فقه الرضا
شلمغانی
جاافتادن کتاب التکلیف در جامعۀ شیعی
اشکالات متعدد در عبارت خذوا بما رووا و ذروا ما رأوا