دروس استاد عرفانیان

پـایگـاه ارائـه مطـالب و دروس حـوزوی استـاد عـرفـانیان

دروس استاد عرفانیان

پـایگـاه ارائـه مطـالب و دروس حـوزوی استـاد عـرفـانیان

کانال تلگرام دروس استاد عرفانيان

صوت دروس در ایتا

نرم افزار اجرای فایل ها

نرم افزار دانلود فایل ها

آخرین بارگذاری دروس

ابزار کار آمد

آخرین نظرات

پربیننده ترین مطالب

آخرین مطالب

۲۹ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «کتاب فقه الرضا» ثبت شده است

به هر حال، طبق معلومات تاریخی‌ای که ما داریم تالیف این کتاب باید بین سال‌های 250 تا حدود سال‌های 330 ـ 350 باشد. الآن جزم پیدا کردن در مورد این کتابی که به‌نحو وجاده به ما رسیده و سر و ته درستی ندارد، کار بسیار مشکلی است، لکن انصافاً مرد ملّایی آن را نوشته و با وجود جهالت نسخه و جهالت کاتب، نسخه نسبتاً سالم به ما رسیده و این کتاب به هر حال در یک برهه از زمان بین دو مکتب قم و بغداد یک توافقی بر رویش شده. احتمالاً «کتاب تکلیف» باشد و یا از «کتاب تکلیف» گرفته و سرّ این‌که خیلی از فتاوا بین قدمای بغدادی‌ها بوده و در روایات نبوده به همین کتاب ـ یا به این سبک نوشته ـ برمی‌گردد.


برای خواندن تمام متن به ادامه مطلب مراجعه فرمایید.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ خرداد ۹۹ ، ۲۰:۴۶
سیدرضا

یکی از این‌ فوارق آن است که بغدادی‌ها چون سلطۀ سیاسی دستشان بوده طبیعتاً تندروتر می‌شوند. ما معتقدیم «أشهد أنّ علیّاً ولیّ الله» بعد از آمدن آل بویه در بغداد رواج پیدا می‌کند و قمی‌ها مخالف بودند. بالاخره قمی‌ها چون قم تحت نظارت حکومت ری بود نسبت به شیعیان تندرویی که در بغداد بودند و سلطۀ سیاسی دستشان بود دست‌به‌عصاتر حرکت می‌کردند.


برای خواندن تمام متن به ادامه مطلب مراجعه فرمایید.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ خرداد ۹۹ ، ۲۰:۴۴
سیدرضا

بعدها مثل «عوالی اللآلی» و بعضی از کتب از این «کتاب تکلیف» نقل کرده‌اند و مرحوم آقای صدر هم از همین نقل‌ها پی برده این کتاب «کتاب تکلیف» است . «کتاب تکلیف» تا قرن چهارم در قم (نه در فهارس اصحاب) جا افتاده بوده، به‌حیثی که مثل صدوق به پسرش و ایشان هم به مشایخ بغداد اجازه می‌دهند. عدّه‌ای هم روی این نکته که در اوّل کتاب بعد از «بسم الله» آمده: «یقول عبد الله علیّ بن موسی» استظهار کرده‌اند که مراد علیّ بن الحسین (بن) موسی بابویه معروف به صدوق پدر است. این انصافاً شاهد نمی‌شود؛ زیرا...


برای خواندن تمام متن به ادامه مطلب مراجعه فرمایید.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ خرداد ۹۹ ، ۲۰:۴۳
سیدرضا

سنّی‌ها ادّعا می‌کنند شیعه با اعتزال تقارب پیدا کرد. در این باره ذهبی گفته است: «ومن حدود سبعین وثلاثمائة إلى زماننا هذا تصادق الرفض والاعتزال وتواخیا» (از سال 370 معتزله با روافض ـ به تعبیر وی ـ به هم نزدیک شدند) [میزان الاعتدال، ج 3، ص 149، ش 5904]. مراد او همان زمان شیخ مفید و... و این حرف راست است. مکتب شیخ مفید و بعد سیّد مرتضی به اصول اعتزال ـ که مهم‌ترین بخش آن هم عدم حجّیّت خبر بود ـ نزدیک‌تر هستند؛ چون معتزله خبر را حجّت نمی‌دانستند. در بحث حجّیّت خبر واحد مفصّلاً عرض کردیم: این‌که سیّد مرتضی ادّعای اجماع می‌کند که خبر حجّت نیست، حرف درستی است و مرادش علمای بغداد است. بغدادی‌ها مثل معتزله خبر را حجّت نمی‌دانستند. فرقی نمی‌کند، کسانی که دنبال مکتب عقلی‌گرایی بودند خبر را به‌عنوان تعبّد حجّت نمی‌دانستند.


برای خواندن تمام متن به ادامه مطلب مراجعه فرمایید.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ خرداد ۹۹ ، ۲۰:۳۹
سیدرضا

مرحوم سید حسن صدر احتمال داده‌اند «فقه الرضا» همان «کتاب تکلیف» شلمغانی باشد. به این مناسبت یک مختصری راجع به خود شلمغانی و «کتاب تکلیف» او و بیان حال این کتاب و شهرت و عدم شهرت آن صحبت شد.


برای خواندن تمام متن به ادامه مطلب مراجعه فرمایید.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ خرداد ۹۹ ، ۲۰:۳۸
سیدرضا

نجاشی می‌گوید: «محمّد بن علیّ الشلمغانیّ أبو جعفر المعروف بابن العزاقر، کان متقدّماً فی أصحابنا». خیلی عجیب است. یعنی: یکی از چهره‌های بارز علمی اصحاب هم بوده. «فحمله الحسد لأبی القاسم حسین بن روح علی ترک المذهب والدخول فی المذاهب الردیئة». مرادش همان غلوّ انحرافی است. «حتّی خرج فیه توقیعات، فأخذه السلطان». در این نسخه «فأخذه» دارد و باید «وأخذه» باشد؛ یعنی...


برای خواندن تمام متن به ادامه مطلب مراجعه فرمایید.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۷ ارديبهشت ۹۹ ، ۲۱:۰۳
سیدرضا

شیخ کتاب «تکلیف» را توسّط فهرست صدوق (ره) نقل کرده(1)  و البتّه این به‌نحو اعتماد هم هست، که انصافاً فوق‌العاده برای ما ابهام‌آور است، که چه‌طور شده پدر صدوق به ایشان اجازه داده و اجازه را حذف نکرده، و بعد هم صدوق که سی و خرده‌ای سال بعد (355) به بغداد آمده در اجازه‌ای که به علمای بغداد داده، نام این کتاب هم هست؟!


برای خواندن تمام متن به ادامه مطلب مراجعه فرمایید.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۷ ارديبهشت ۹۹ ، ۲۱:۰۲
سیدرضا

«وظهرت منهم مقالات منکرة». این «مقالات منکره»، «مذاهب فاسده» و «مذاهب ردیئه» در عبارت نجاشی بیش‌تر ناظر به همان غلوّ انحرافی است و بلااشکال شلمغانی قائل به آنها بوده.

«وله من الکتب الذی عملها فی حال الاستقامة کتاب التکلیف». مرحوم شیخ (قده) از کتب فراوان ابن ابی عزاقر ـ یا شلمغانی ـ فقط «تکلیف» را نام می‌برد و بعد می‌فرماید: «أخبرنا به جماعة عن أبی جعفر ابن بابویه، عن أبیه، عنه». مهم‌ترین این «جماعة‌» ابن‌غضائری و مفید (مشایخ بغدادی ایشان) اند.


برای خواندن تمام متن به ادامه مطلب مراجعه فرمایید.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۷ ارديبهشت ۹۹ ، ۲۱:۰۱
سیدرضا

البته گاهی مطلبی لوازم اجتماعی هم پیدا می‌کند. ما احتمال می‌دهیم عدّه‌ای از این غلات ـ مخصوصاً آنهایی که در قم و غلات سیاسی بودند ـ نوعی حالت ضدّ عرب هم داشتند و به‌اصطلاح آن زمان شعوبی بودند؛ چون در آن زمان مخصوصاً به‌خاطر وجود بنی‌امیّه که یک نوع حالت ناسیونالیستی عربی رواج پیدا می‌کند، در مقابلش از قرن دوم یک نوع حالت ضدّ عرب به‌وجود آمد.


برای خواندن تمام متن به ادامه مطلب مراجعه فرمایید.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۷ ارديبهشت ۹۹ ، ۲۱:۰۱
سیدرضا

مرحوم شیخ در رجال خود در باب «من لم یرو عنهم ـ علیهم السلام ـ» از شلمغانی به‌عنوان: «محمّد بن علیّ الشلمغانیّ یعرف بابن أبی العزاقر» (بابن العزاقر، العزافر، العزاقری؟) نام برده. «غالٍ» [الأبواب (رجال الطوسی)، ص 448، ش 6364]. امّا در «فهرست» فرموده: «محمّد بن علیّ الشلمغانیّ، یکنّا أبا جعفر، ویعرف بابن أبی العزاقر». در بعضی از روایات ما عزاقری هم آمده. «له کتب وروایات»؛ یعنی: هم خودش تألیف داشته و هم روایات و کتب اصحاب را نقل کرده. «وکان مستقیمَ الطریقة، ثمّ تغیّر وظهرت منهم مقالاتٌ منکَرة». این در تاریخ هست و اگر کتاب مرحوم تستری پیشتان هست، ایشان مقدار زیادی از متون تاریخی اهل سنّت و بیش از آقای خویی آورده «وظهرت منه مقالات منکَرة». اصطلاح «منکَرة» و «مذاهب فاسدة ردیئة» گاهی در عبارات نجاشی هم هست و مراد همان غلوّ انحرافی و دعوای «أنا الله» و «أنا الحقّ» و از این حرف‌هاست.


برای خواندن تمام متن به ادامه مطلب مراجعه فرمایید.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۷ ارديبهشت ۹۹ ، ۲۱:۰۰
سیدرضا

در فهارس الآن سه مصدر را داریم که کامل دست ماست: فهرست شیخ و فهرست نجاشی و فهرست ابو‌غالب زراری ـ که شیخ الشیعة فی زمانه بوده ـ و در آخر آن رسالۀ آل اعین چاپ شده.

اوّلین کتاب رجالی مال ابن‌فضّال است که مقداری از آن که مرحوم کشّی از استادش عیّاشی از ایشان نقل کرده الحمد لله به دست ما رسیده. این احتمالاً همان رجال ابن‌فضّال پسر (علیّ بن حسن) است (هرجا در «کشّی» دارد: محمّد بن مسعود، قال: سألت علیّ بن حسن...) که چیزی حدود 10 ـ 15 صفحه می‌شود. بعد هم اصحاب نوشته‌اند و...

برای خواندن تمام متن به ادامه مطلب مراجعه فرمایید.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۷ ارديبهشت ۹۹ ، ۲۰:۵۹
سیدرضا

محور اساسی علم رجال (موضوع این امر اعتباری) کسانی ـ به عنوان راوی ـ هستند که روایت دارند، امّا اگر بخواهیم شرح حالشان را بگوییم «تراجم» خواهد بود. اگر هم شخص مؤلّف است و راوی نیست، اصلاً در علم رجال وارد نمی‌شود. به‌عنوان مثال مرحوم شیخ حرّ عاملی دو جلد کتاب دارد: یکی «أمل الآمل» که دربارۀ علمای لبنان و دیگری «تذکرة‌ المتبحّرین» که مطلق است. این دو جلد را مرحوم آقای خویی در رجال خود آورده‌اند، در حالی که این کار علمی نیست و ربطی به رجال ندارد.


برای خواندن تمام متن به ادامه مطلب مراجعه فرمایید.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۷ ارديبهشت ۹۹ ، ۲۰:۵۸
سیدرضا

به‌مناسبت «کتاب تکلیف» شلمغانی عرض کردیم: این شخص (محمّد بن علی شلمغانی) در اوایل قرن چهارم در بغداد اعدام شد و قبل از آن بلااشکال از علمای شیعه بود و حتّی روابطی هم ظاهراً با جناب حسین بن  روح داشته. این کتاب را تدوین می‌کند و آن را یا علمای بغداد دیده‌اند و یا به تعبیر بعضی از کتب خود مرحوم حسین بن روح درخواست کرد که: «بیاورید، من ببینم» و چون در ایّام اوّل کار به‌حسب ظاهر مرد ظاهرالصلاحی بوده، این کتابش هم بین اصحاب مشهور می‌شود و بعد از انحراف وی نه فقط این کتاب بلکه روایات ایشان از دور علمی خارج می‌شود.


برای خواندن تمام متن به ادامه مطلب مراجعه فرمایید.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۷ ارديبهشت ۹۹ ، ۲۰:۵۶
سیدرضا

سابقاً کراراً و مراراً عرض کردیم: خلاصۀ علم اصول آن است که: کلّ اصول در باب حجّت است. حجّت هم در اصول به دو معنا بوده:

1. به معنای مصدر تشریع و قانون‌گذاری. بحث کتاب و سنّت و آنچه که مربوط به مصادر تشریع است، مال قرن اوّل (قرن صحابه) است.

2. گاهی به‌معنای طریق و اماره و راه اثبات می‌آید، که این مال قرن دوم است.


برای خواندن تمام متن به ادامه مطلب مراجعه فرمایید.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۳ ارديبهشت ۹۹ ، ۰۰:۴۰
سیدرضا

و امّا این که ایشان صاحب نسخه است، مبتنی است بر این‌که این کتاب‌های شلمغانی در پیش اصحاب ما در اجازات و فهارس اصحاب ما وارد بوده و مخصوصاً همین نسخۀ ابن‌بابویه پدر، این رسماً در اجازات اصحاب ما بوده.

توضیح این‌که...

برای خواندن تمام متن به ادامه مطلب مراجعه فرمایید.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۲ ارديبهشت ۹۹ ، ۲۳:۵۹
سیدرضا

بلا اشکال بعد از شلمغانی کتب و روایات او مرفوض شد و الآن ما در روایات حتی یک روایت هم که در سندش شلمغانی باشد نداریم. با این‌که مرحوم شیخ می‌گوید: «له کتب وروایات»، یک دانه از روایات او الآن ما نداریم. معنایش این است که اصحاب ما رها کردند. مرحوم سیّد حسن صدر معتقد است این کتاب بعد از این‌که مهجور شد بعضی از نسخش موجود بود و این کتابی که الآن مثلاً فرض کنید در کتاب مرحوم «عوالی اللآلی» بعضی جاها از «کتاب تکلیف» نقل کرده، تصریح می‌کند، می‌گوید: وفی کتاب التکلیف این طور. چند تا عبارت در کتاب «عوالی اللآلی» هست که تصریح می‌کند از «کتاب تکلیف» است ـ یعنی: ما الآن از «کتاب تکلیف» معلومات زیادی نداریم، مگر...


برای خواندن تمام متن به ادامه مطلب مراجعه فرمایید.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۲ ارديبهشت ۹۹ ، ۲۳:۵۲
سیدرضا

به هر حال، یکی از عوامل وحدت دو مکتب قم و بغداد همین «کتاب تکلیف» شلمغانی بود و نقل می‌شود که شیعه این کتاب را زیاد تهیّه کردند و نقل شده که از حسین بن روح سؤال کردند که: با کتب شلمغانی چه کنیم؟(1) این سؤال در کتاب «غیبت» مرحوم شیخ طوسی آمده که از خادم حسین بن روح نقل می‌کند که از حسین بن روح راجع به شلمغانی سؤال کردم که...


برای خواندن تمام متن به ادامه مطلب مراجعه فرمایید.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۲ ارديبهشت ۹۹ ، ۲۳:۵۰
سیدرضا

مرحوم حسین بن روح ظاهراً بر اساس همان روشن‌بینی خودش صلاح در این می‌بیند که نوعی اتّفاق کلمه و یک جامع مشترک بین قم و بغداد ایجاد کند، و واقعاً هم فکری خوب و مثل این رساله‌های عملیّۀ مشترک است که می‌نویسند و ظاهراً این مسئولیّت را به محمّد بن علی شلمغانی واگذار می‌کند که چیزی بنویسد که بین هر دو باشد که این دو قبول کنند. این نوشتار...


برای خواندن تمام متن به ادامه مطلب مراجعه فرمایید.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۲ ارديبهشت ۹۹ ، ۲۳:۴۹
سیدرضا

ظاهراً در همان اوایل امر ایشان چون فقیه بوده کتابی را به نام «تکلیف» ـ کما هو المشهور ـ یا «تأدیب» ـ که در کتاب «غیبت» شیخ طوسی «تأدیب» آمده(1) می‌نویسد. به تعبیر شیخ: فقیه من فقهائنا،(2) لکن از لیست کتاب‌هایش معلوم می‌شود بیش از فقیه و محدّث و متکلّم هم بوده. (3)


برای خواندن تمام متن به ادامه مطلب مراجعه فرمایید.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۲ ارديبهشت ۹۹ ، ۲۳:۴۴
سیدرضا

راجع به «کتاب التکلیف» باید دانست: شلمغانی بلااشکال در بغداد جزء وجوه و علما، فقیه و ملّا ـ بلکه ظاهراً متکلّم و در خطّ عرفان هم ـ بوده. در مجموع حدیث و ... هم خود مؤلّف بوده و هم راوی آثار اصحاب است؛ یعنی: به‌اصطلاح آن زمان: له کتبٌ وروایات(1)؛ یعنی مثلاً خودش هم تألیفات داشته، و کلمۀ «روایات» هم یعنی راوی کتاب‌های بقیّه بوده (مثلاً کتاب ابن ابی‌عمیر و کتاب جمیل را هم نقل می‌کرده) و علما غالباً هر دو شأن را داشتند. خود مرحوم صدوق «من لا یحضره الفقیه» دارد، فهرست هم دارد. فهرستش روایات ایشان و طرق ایشان به کتاب‌های اصحاب (مثل کتاب یونس، کتاب جمیل، کتاب علاء بن رزین و...) است، نه «روایت» به‌اصطلاح زمان ما.


برای خواندن تمام متن به ادامه مطلب مراجعه فرمایید.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۲ ارديبهشت ۹۹ ، ۲۳:۴۲
سیدرضا

مرحوم سید حسن صدر در رساله‌ای که نوشته‌اند و چاپ شده (فصل القضا فی حقیقة الکتاب المشتهر بـ: فقه الرضا) اوّلاً اعتقاد ایشان این است که این یک کتاب واحد نیست (یعنی: آنچه که توسّط مرحوم قاضی میرحسین، امیرحسین به اصفهان رسیده کتاب واحد نبوده)، مجموعۀ اوراق و رساله‌های ناقص یا تامّی بوده که در یک جلد جمع آوری شده و انصافاً حق با ایشان است و ای کاش از همان اوّل هم بزرگان ما ـ مثل مرحوم مجلسی و دیگران ـ سعی می‌کردند این را تفکیک کنند. آن جاهایی از آن که با هم منسجم است، معلوم است یک رساله است. بقیّه‌اش که متفرّقات است را از هم جدا کنند. البتّه با تفکیک هم ما باز درست به حقیقت کتاب نمی‌رسیم.


برای خواندن تمام متن به ادامه مطلب مراجعه فرمایید.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۲ ارديبهشت ۹۹ ، ۲۳:۴۱
سیدرضا

این کاری بوده که تا زمان مرحوم شیخ نوری انجام شده و بعد از ایشان غالباً دیگر همین چهار رأی معروف بود، تا مرحوم سیّد حسن صدر کاظمینی (قده) که واقعاً در حدیث و رجال و اسانید و علوم حدیث بسیار بزرگوار بوده و تألیفات بسیار نافعی دارد. ایشان از مشایخ مرحوم شیخ آقا بزرگ (ره) است، که برای اوّلین بار ایشان متفطّن می‌شود که این «کتاب تکلیف» شلمغانی است. نه رسالۀ علیّ بن بابویه است، نه مربوط به حضرت رضا (علیه السلام).


برای خواندن تمام متن به ادامه مطلب مراجعه فرمایید.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۹ ارديبهشت ۹۹ ، ۱۸:۲۶
سیدرضا

خود حاجی نوری و عدّه‌ای قبل از ایشان متفطّن نکتۀ دیگری شدند و آن این‌که کتاب یک‌نواخت در فقه نیست. حدود نصف آن فقه و بعد یک‌دفعه روایات است ـ مثلاً: حدّثنی قاسم بن عروة، عن فلان، و چون نمی‌شود که امام رضا (علیه السلام) بگویند: حدّثنی فلان، به مشکل برخوردند.


برای خواندن تمام متن به ادامه مطلب مراجعه فرمایید.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۹ ارديبهشت ۹۹ ، ۱۸:۲۴
سیدرضا

یکی از عبارات مهم و عمده‌اش که همان اصل مطلب است از مجلسی اوّل است که به‌حسب نقل این طور گفته: «من فضل اللّه علینا أنّه کان السیّد الفاضل، الثقة المحدّث، القاضی أمیر حسین (ره) مجاوراً عند بیت اللّه الحرام سنین کثیرة»؛ یعنی: فقط برای حج نرفته بوده، چند سال آن جا مقیم بوده. «وبعد ذلک جاء إلی هذا البلد»؛ یعنی: اصفهان؛ چون مرحوم مجلسی پدر اصفهان بوده. «ولمّا تشرّفت بخدمته وزیارته، قال» خود مرحوم سید حسین «:إنّی جئتکم بهدیّة نفیسة، وهی الفقه الرضویّ. قال: لمّا کنت فی مکّة المعظّمة جاءنی جماعة من أهل قم مع کتاب قدیم».


برای خواندن تمام متن به ادامه مطلب مراجعه فرمایید.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۹ ارديبهشت ۹۹ ، ۱۸:۲۰
سیدرضا

مرحوم محدّث نوری (قده) در خاتمۀ «مستدرک» ـ که بسیار کتاب نافعی است و برای خبرویّت در بحث‌های رجالی و حدیثی دیدن یک دور آن خیلی نافع و کارگشاست ـ در فائدۀ اولی ـ که در این چاپ جدید «مستدرک» که به‌حسب تسلسل جلد یکِ نوزده می‌شود  ـ کتبی را ذکر کرده که عدّۀ زیادی از آنها در اختیار صاحب «وسائل» بوده ـ بعضی‌هایش هم نبوده ـ و به آنها اعتقاد نداشته. حدود 73 کتاب است:...


برای خواندن تمام متن به ادامه مطلب مراجعه فرمایید.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۹ ارديبهشت ۹۹ ، ۱۸:۱۹
سیدرضا

این کتاب در زمان مجلسی پدر و پسر، بین اصحاب شهرت پیدا می‌کند و از آن زمان محلّ بحث می‌شود که آیا آن را قبول کنیم، یا نه؛ چون دارای احکام خاصّی بوده، خصوصاً عدّه‌ای از احکامی که اصحاب ما دلیلش را پیدا نکرده بودند؛ یعنی: چیزی در حدود 7 قرن فتوا بدون دلیل بین شیعه وجود داشت و دلیل آن فقط اجماع بود و بعد از هفت قرن منحصراً در این کتاب پیدا شد و چون اوایلش هم این طور بود که: «یقول عبد الله علیّ بن موسی»، طرف ادّعا می‌کرد که این مثلاً به خطّ حضرت رضا (علیه السلام) و یا منسوب به آن حضرت است. اینها منشأ بحث فراوانی بین اصحاب ما شد...


برای خواندن تمام متن به ادامه مطلب مراجعه فرمایید.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۹ ارديبهشت ۹۹ ، ۱۸:۱۷
سیدرضا

گلۀ مختصری هم بنده به مرحوم مجلسی دارم و ندیده‌ام آقایان گفته باشند. مسافت قم تا اصفهان 180 کیلومتر است. (1) این که کاری نداشت که خود ایشان در مناسبت‌های زیارتی قم، دو نفر عالم به  قم می‌فرستاد ـ و یا خودش به قم تشریف می‌آورد ـ از میرسید حسین بپرسند: این حجّاج قمی چه کسی بودند که به مکّه آمدند و کتابی آوردند و آیا آن کتاب از مکّه برگشت یا برنگشت؟ خب، اگر کتاب برگشته، خود مرحوم مجلسی مستقیم از آن کتاب نقل کند. حتی اگر به جای قم کوفه یا مثلاً کشّ و سمرقند هم بود ـ که مسافت طولانی است ـ، برای مثل مجلسی ـ که شیخ الاسلام یک کشور شیعه بود ـ که مشکل نبود. بروند و ببینند، اگر به قم برگردانده‌اند، به اصفهان بیاورند و خود ایشان استنساخ کند. این مسئلۀ کمی نیست و ادّعا می‌شود که این خطّ امام رضا (سلام الله علیه) است و خطوط علما هم پشتش بوده. قطعاً مرحوم مجلسی بیش از اینها دربارۀ حدیث زحمت کشیده.


برای خواندن تمام متن به ادامه مطلب مراجعه فرمایید.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۹ ارديبهشت ۹۹ ، ۱۸:۱۳
سیدرضا

کتاب «فقه الرضا» از قرن یازدهم به بعد بین اصحاب پیدا می‌شود. اوّلین کسی که آن را پیدا کرده یکی از علمای اصفهان ـ به‌نام مرحوم سیّد میرحسین و یا میرحسین ـ است. مرحوم مجلسی می‌فرمایند که: مرحوم میرحسین که از علمای اصفهان بود می‌گوید: من در وقتی در مکۀ معظّمه مجاور بودم(1) عدّه‌ای از حجّاج قم آمده بودند و کتابی با آنها بود. ایشان آن کتاب را استنساخ می‌کند و بعد می‌آورد اصفهان و با آوردن کتاب به اصفهان این کتاب مشهور می‌شود. این کتاب مثل همۀ کتاب‌های آن زمان خطّی بوده و ایشان ادّعا می‌کند که با قرائن و امارات برای من وثوق پیدا شده بود که مال حضرت رضا (علیه السلام) است. البتّه در اوّل کتاب این طور بوده: «بسم الله الرحمن الرحیم. یقول عبد الله علیّ بن موسی» و این آقا برایش وثوق پیدا می‌شود که این کلام حضرت رضا ـ صلوات الله و سلامه علیه ـ است.


برای خواندن تمام متن به ادامه مطلب مراجعه فرمایید.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۹ ارديبهشت ۹۹ ، ۱۸:۱۳
سیدرضا

مرحوم شیخ بعد از روایت «تحف العقول» فرموده‌اند: «ورواه غیر واحد من رسالة المحکم و المتشابه للسیّد المرتضی». عادتاً بعد از «تحف العقول» باید در این جا متعرّض کتاب «محکم و متشابه» شویم، ولی عرض کردیم: چنین متنی حتّی به مقداری از تشابه، در کتاب «محکم و متشابه» نیامده. کتاب «محکم و متشابه» با این متن روایت «تحف العقول» تباین کلّی دارد و لذا مثل مرحوم استاد (قده) در «مصباح الفقاهة» و دیگرانی که شرح بر «مکاسب» مرحوم شیخ نوشته و چاپ کرده‌اند متعرّض شده‌اند که این جا تعجّب از شیخ انصاری است که چرا این حرف را زده.


برای خواندن تمام متن به ادامه مطلب مراجعه فرمایید.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۹ ارديبهشت ۹۹ ، ۱۸:۰۸
سیدرضا

اسکرول بار


هدایت به بالای صفحه

ابزار رایگان وبلاگ

کتاب فقه الرضا :: دروس استاد عرفانیان