قواعد عامه در باب مکاسب (100)
البته گاهی مطلبی لوازم اجتماعی هم پیدا میکند. ما احتمال میدهیم عدّهای از این غلات ـ مخصوصاً آنهایی که در قم و غلات سیاسی بودند ـ نوعی حالت ضدّ عرب هم داشتند و بهاصطلاح آن زمان شعوبی بودند؛ چون در آن زمان مخصوصاً بهخاطر وجود بنیامیّه که یک نوع حالت ناسیونالیستی عربی رواج پیدا میکند، در مقابلش از قرن دوم یک نوع حالت ضدّ عرب بهوجود آمد.
قم به دست عربهای یمنی (اشاعره) اداره میشد و این خیلی با مزاج اینها نمیساخت؛ چون اینها اضافه بر اینکه ـ مثل احمد بن محمّد بن عیسی ـ بزرگان علمی قم بودند، بزرگان سیاسی هم بهشمار میرفتند. نجاشی دربارۀ او میگوید: «وکان صاحبَ السلطان ویأتی السلطان» (وکان أیضا الرئیس الذی یلقى السلطان بها [فهرست أسماء مصنفی الشیعة (رجال النجاشی)، ص 82، ضمن ش 198]). اشاعره قم را قم کردند و قبل از آن قم بهصورت شبانی و چادر بود و لذا هم به آن «کومه» (خیمه) میگفتند که بعدها تعبیر به قم شد؛ یعنی اوّلین بار که قم صورت شهر به خود گرفت ـ که دیگر آن چادرها را جمع کنند و دیوار و حصار و قلعهای داشته باشد ـ این کار بعد از آمدن اشاعره و توسّط آنها صورت گرفت که یمنیالاصل و عرب بودند.
این احتمال هست و شواهدی داریم که یکی از لوازم خطّ غلو این بوده که یک عدّه از آنها تمایلاتی به خطّ شعوبی داشتند و لذا غلوّ سیاسی هم در قم مقبول نیفتاد. مثل سهل بن زیاد را که مرحوم احمد بن محمّد بن عیسی از قم بیرون کرد و در کتاب نجاشی دارد: «شهد علیه أبو جعفر أحمد بن محمّد بن عیسی بالکذب والغلوّ، وأخرجه من قمّ» [فهرست أسماء مصنفی الشیعة (رجال النجاشی)، ص 185، ضمن ش 490] به نظر ما غلوّ سیاسی است، نه اینکه دروغ بگوید. این شهادت به غلوّ به نظر ما درست بوده و به احتمال قوی سهل بن زیاد که اهل تهران (ری) بوده، دارای غلوّ سیاسی و به احتمال بسیار قوی تمایلات فرقهگرایانه (نژادپرستانه و مثلاً شعوبیّت و ضدّ عرب) هم داشته. این کذب هم کذب غلوّ است، نه اینکه خیال کنیم دروغ میگفته؛ چون معنا ندارد که این شخص کذّاب (دروغگو) باشد و کلینی این همه حدیث از او نقل کند. منظور از کذب غلو هم همان ملازماتی است که داشته و مثلاً یکی از ملازمات اجتماعی خارجیاش آن بوده که چون دنبال قضایای سیاسی و تند بودند، روی قضایای علمی دیگر آن دقّتهای لازم را نداشتند. احتمال دارد سهل بن زیاد که خودش راوی کتب است (مثلاً کتابهای بشّار، حسن بن علی زیتونی و کتابهای زیاد دیگری را نقل کرده) و از امام (علیه السلام) چیزی نشنیده، در این نقلها دقیق نبوده. ما این را در اصطلاح «کذب غلوّی» میگوییم، نه اینکه کذب واقعی باشد. در این ریزهکاریهایی که الآن در میان ما متعارف است (که مثلاً در متن «فا» باشد یا «واو»، «لأنّ» باشد یا «فإنّ») خیلی دقّت نمیکند، وگرنه اصلاً معقول نیست که شخصی کذّاب باشد و شهد علیه أحمد بن محمّد و باز کلینی صدها حدیث از او نقل کند. نکته همان است که اساس آن غلوّ سیاسی است و غلوّ سیاسی فی نفسه مشکل نبوده. شاید مثلاً تندرو بودند و مثلاً چون قم دست نشاندۀ حکومت ری در آن زمان و تابع ری بود، میگفتند: ما شیعه هستیم و باید جدا شویم.
محمّد بن اورمۀ قمی پیشی قمیها متّهم شد که او هم از خطّ غلوّ است. لذا یکی را فرستادند که ترورش کند، دید که از اوّل شب تا صبح مشغول نماز است. (1) حالا یا عمداً فهمیده که میخواهند ترورش بکنند از شب مشغول نماز بوده و یا واقعاً اهل تهجّد بوده. طرف دید که این نماز میخواند، دست از ترور کشید. ما احتمال میدهیم (نتوانستیم خیلی شواهد خارجی پیدا کنیم) غلوّ او هم سیاسی باشد.
(حضرت آیت الله استاد حاج سید احمد مددی موسوی، خارج فقه، 4/ 11/ 1384)
پانوشت:
(1) فهرست أسماء مصنّفی الشیعة (رجال النجاشی)، ص 329، ضمن ش 891.
فقه
قواعد عامه
مکاسب
قواعد عامه در باب مکاسب
اولین قاعده عامه
حدیث تحف العقول
جستجوی قرائنی برای حدیث تحف العقول
اولین قرینه
کتاب فقه الرضا
ادامۀ بحث در کتاب التکلیف شلمغانی
عبارات مرحوم شیخ دربارۀ شلمغانی
غلو سیاسی
(قسمت دوم)
کذب غلوی