قواعد عامه در باب مکاسب (97)
1. محور اساسی علم رجال (موضوع این امر اعتباری) کسانی ـ به عنوان راوی ـ هستند که روایت دارند، امّا اگر بخواهیم شرح حالشان را بگوییم «تراجم» خواهد بود. اگر هم شخص مؤلّف است و راوی نیست، اصلاً در علم رجال وارد نمیشود. بهعنوان مثال مرحوم شیخ حرّ عاملی دو جلد کتاب دارد: یکی «أمل الآمل» که دربارۀ علمای لبنان و دیگری «تذکرة المتبحّرین» که مطلق است. این دو جلد را مرحوم آقای خویی در رجال خود آوردهاند، در حالی که این کار علمی نیست و ربطی به رجال ندارد. (1)
معیار اساسی در علم رجال این است که شخص باید راوی باشد و لذا فهرست را وقتی اصحاب ما نوشتند موضوعش به این لحاظ با رجال عموم و خصوص من وجه بود. ممکن بود شخص راوی باشد، امّا مؤلّف نباشد و لذا نامش در فهارس نیامده. بنابراین عمر بن حنظله نکتۀ خاصّی ندارد که مرحوم نجاشی متعرّض نمیشود، بلکه تنها چون عمر بن حنظله کتاب نداشته. کتاب نجاشی فهرست است و رجال نیست. از آن طرف عمر بن حنظله راوی است و لذا اگر نجاشی کتابی در رجال داشت متعرّضش شده بود. از طرف دیگر مرحوم نجاشی عدّهای از مؤلّفین را نام میبرد که اینها اصولاً راوی نیستند. پس رواتی داریم که مؤلّف نیستند و مؤلّفانی که راوی نیستند. پس رجال و فهرست دو فنّ مستقلّ اند.
2. یکی هم «تراجم» است، که باز اینکه فلان ساکن اصفهان و عالم آن جا بوده، نماز میخوانده و مثلاً امام جمعه بوده و...، ربطی به رجال ندارد ، و گویا در کلمات اصحاب ما بین این علوم خلطی شده است.
3. و اگر رابطۀ شخص با حوادث تاریخی زمان خودش باشد، آن هم تاریخ است و باز تراجم نیست.
مثلاً شخص بزرگواری «مستدرکات علم رجال الحدیث» نوشته و جمع مستدرکاتش هم به لحاظ سه کتاب («تنقیح المقال» مرحوم مامقانی و «معجم» آقای خویی و «قاموس الرجال» مرحوم تستری) است.
اولاً طبعاً این عنوان اصلاً عنوان نادرستی است؛ چراکه علم هیچ وقت استدراک ندارد، بلکه توسعه دارد و اگر آقایی نام 100 راوی و دیگری نام 200 تا را برده، نمیگویند: این مستدرک آن است. ظاهراً مراد ایشان هم مستدرکات کتب رجال الحدیث بوده.
ثانیاً مستدرکات ایشان به این نحو است که: فلانی در کتاب «بحار» دربارۀ جنگ صفّین آمده که: «این مثلاً بلند شد، جنگید و کشته شد. در کتب رجالی اسمش نیامده (لم یذکروه)». خب، این هم رجالی نیست. آن چیزهایی را که ایشان بهعنوان مستدرک آورده، اصلاً اینها علم رجال نیستند. موضوع اساسی رجال راویان حدیث است، در حالی که این اصلاً راوی نبوده، بلکه در جنگ سرباز بوده، زده و چند نفر را کشته و خودش هم آخر شهید شده، یا نشده. این هیچ ربطی به رجال ندارد.
خلاصه اینکه خلط عجیبی بین مباحث علوم پیدا شده.
(حضرت آیت الله استاد حاج سید احمد مددی موسوی، خارج فقه، 4/ 11/ 1384)
پانوشت:
(1) آوردن تمام «أمل الآمل» در «معجم رجال الحدیث» هم احتمالاً کار آقایانی بوده که کار تدوین کتاب را انجام دادهاند، وگرنه شأن ایشان اجلّ است.
فقه
قواعد عامه
مکاسب
قواعد عامه در باب مکاسب
اولین قاعده عامه
حدیث تحف العقول
جستجوی قرائنی برای حدیث تحف العقول
اولین قرینه
کتاب فقه الرضا
ادامۀ بحث در کتاب التکلیف شلمغانی
تفاوت علم رجال با علومی شبیه به آن
سخنی دربارۀ کتاب مستدرکات علم رجال الحدیث