قواعد عامه در باب مکاسب (96)
بهمناسبت «کتاب تکلیف» شلمغانی عرض کردیم: این شخص (محمّد بن علی شلمغانی) در اوایل قرن چهارم در بغداد اعدام شد و قبل از آن بلااشکال از علمای شیعه بود و حتّی روابطی هم ظاهراً با جناب حسین بن روح داشته. این کتاب را تدوین میکند و آن را یا علمای بغداد دیدهاند و یا به تعبیر بعضی از کتب خود مرحوم حسین بن روح درخواست کرد که: «بیاورید، من ببینم» و چون در ایّام اوّل کار بهحسب ظاهر مرد ظاهرالصلاحی بوده، این کتابش هم بین اصحاب مشهور میشود و بعد از انحراف وی نه فقط این کتاب بلکه روایات ایشان از دور علمی خارج میشود.
البتّه این صحبت هست که یک مقداری کتابهای ایشان در فهارس اصحاب بوده. حالا میخواهند ادّعا کنند چون این کتاب بوده و در کتب فهارس ما وارد شده، شاید بشود مثلاً بر آن کتاب اجمالاً اعتماد کرد.
اجمالاً راجع به وضع فهارس اصحابمان عرض کردیم: در علمای شیعه همچنان که در رجال تدوین کردهاند، در فهرست هم جداگانه تدوین کردهاند و علمای اهل سنّت چیزی به نام فهرست مثل ما ندارند. به عبارت دیگر این علوم اعتباری تابع موضوع نیستند (تا بتوان گفت:) «موضوع کلّ علم ما یبحث فیه عن عوارضه الذاتیّة»، بلکه بیشتر تابع غایات و اهدافیاند که پیگیری میکنند، لذا برخلاف علوم حقیقی ـ مثل فیزیک و شیمی ـ که بر اساس موضوع هستند، تقسیم و تدوین و تصنیف علوم اعتباری بیشتر باید بهحسب اهداف و غایات باشد. انصافاً فارق اساسی بین علوم اعتباری و علوم حقیقی آن است که در علوم حقیقی باید یک موضوع (محور بحث) داشته باشیم و موضوع هم یک امر واقعی و دارای عوارض ذاتی است، امّا در علوم اعتباری دیگر دنبال موضوع به این معنا نیستیم. ممکن است دو یا سه و حتی مثلاً پنج تا داشته باشیم. آنچه که هست باید آن اهدافی را که دنبال میکنیم حساب کرده و تقسیم مباحث را طبق آن اهداف انجام دهیم.
مثلاً زمانی که علم رجال تدوین شد هدف این بود که از سالهای 170، 180 و 200 به بعد را به زمان رسول الله (صلی الله علیه و آله) متّصل کند. لذا در علمی که به این اسم تدوین شد جهاتی از بحث بود:
1. معرفت و شناخت شخص. مخصوصاً که اسماء مشترکه ـ مثل «حریز» و «جریر» و«حسن» و «حسین» ـ هم بود.
2. مسئلۀ وثاقت و عدم وثاقت.
3. مسئلۀ طبقه که آیا این راوی از آن دیگری روایت کرده، یا نه؟ مرسل است، یا نه؟
اینها موضوعات متعدّدی هستند و بحث طبقه غیر از توثیق است.
در بحث رجال ـ که اهل سنّت آن را تدوین کردند ـ نکتۀ اساسی این بود که اینها از صحابۀ رسول الله (صلی الله علیه و آله) کتاب (نوشتار) نداشتند. آنچه که پیش آنها موجود بود روایت بود و لذا بحث فهرستی مطرح نشد؛ چون سالبۀ به انتفای موضوع بود.(1) امّا وقتی شیعه در قرن سوم آمد و بعد از آنها این کار را کرد، کتاب از اصحاب ائمّه ـ علیهم السلام ـ در اختیار بود (کتاب صلاة حریز، کتاب صوم حریز، کتاب حجّ حریز، کتاب حجّ معاویة بن عمّار و کتاب سکونی که از امام صادق (علیه السلام) نوشته بود و کتبی که اصحاب ما از خود ائمّه ـ علیهم السلام ـ نوشته بودند در اختیار بود) و اصلاً حاجت عوض شد، لذا طبیعتاً اینها آمدند و بحث فهرستی کردند.
(حضرت آیت الله استاد حاج سید احمد مددی موسوی، خارج فقه، 4/ 11/ 1384)
پانوشت:
(1) البتّه یکی دو سه تا کتاب داشتند: یکی صحیفۀ صادقه بود که مال عبدالله پسر عمرو عاص بود و یکی صحیفهای که به ابوهریره نسبت داده شده. برادر وهب بن منبّه (عبد الله بن منبّه) نقل کرده. لذا دربارۀ همانها بحث فهرستی کردهاند، که: این کتاب ثابت است؟ نسخش چیست؟ اصلش مال کیست؟ فرعش مال کیست؟ امّا معظم ابحاثشان رجالی شد.
علمای شیعه بحثهای رجالی هم داشتند و تقریباً اوّلین کتاب رسمی ما در رجال کتاب رجال ابنفضّال است. البته چیزهایی در بعضی از کتابها ـ مثلاً «تسمیة من شهد صفّین» به مثلاً ابان ـ نسبت داده و در رجال نوشتهاند. اینها بیشترش شوخی علمی است؛ زیرا اگر «شهِد» به معنای شهود باشد، این کتاب شبیه کتاب سربازگیری بوده که چند نفر مثلاً در جنگ صفّین حاضر شدند؟ و اگر احتمالاً «استُشهِد» باشد مثل بنیاد شهید و لیستی از شهدای جنگ صفّین بوده و اصلاً ربطی به رجال ندارد.
فقه
قواعد عامه
مکاسب
قواعد عامه در باب مکاسب
اولین قاعده عامه
حدیث تحف العقول
جستجوی قرائنی برای حدیث تحف العقول
اولین قرینه
کتاب فقه الرضا
ادامۀ بحث در کتاب التکلیف شلمغانی
علوم اعتباری و عدم نیاز به موضوع خاص
علوم اعتباری و تقسیم مباحث بر اساس اهداف