قطع (60)
1. مثلاً اگر بگویید: «زنی که خون حیضش منقطع شده و غسل نکرده، یحرم وطیها باستصحاب»، این صورت ابداعی شماست؛ یعنی میگویید: «ما در شریعت گشتیم و دلیلی بر حرمت وطی پیدا نکردیم، لذا میگوییم: چون سابقاً یقین به حرمت وطی داشتیم، همان باقی است».1️⃣ در این صورت آن صورت ذهنی را با استصحاب ابداع میکنید و اسم این میشود: استصحاب در شبهات حکمیّه.
2. یا میگوییم: «این مایع سابقاً خمر بود. حالا طعم یا شکلش عوض و احتمالاً سرکه شده باشد». میگویند: «نه، آن صورت خمری که در ذهن شما بود هنوز باقی است».
پس کار استصحاب این است که یا در مقام حکم و یا در مقام تشخیص برای شما صورت درست میکند و وقتی که صورت با استصحاب درست شد، تنجّز درست میشود.
پس به نظر بنده به جای اینکه در اصول دو فصل و دو تا مقصد (یکی حجج و امارات و یکی اصول عملیّه) قرار دهند، اینها را با هم جمع کنند و مثلاً نام آن را «المبحث الثالث در تنجّز احکام و تنجّز اعتبارات قانونی» بگذارند و آن جا شرح دهند که فرق اعتبارات قانونی با قوانین فیزیکی، شیمیایی، طبّی و مثلاً نجومی چیست. فرقش این است که آنها تابع واقعاند و این بشر است که باید برود آنها را کشف کند (خودش را به آنها برساند)، امّا تنجّز در اعتبارات قانونی تابع انطباع صورت است و در حقیقت در مباحث تنجّز مباحثی را که الآن به اسم قطع و ظنّ و شکّ و تعارض و تعادل قرار دادیم، تمام اینها در حقیقت برگشت به آن صورت ذهنی کرده و میخواهد آن را برایتان تحلیل کند، که: چه صورت ذهنی است که موجب تنجّز میشود؟2️⃣
لذا طبق تصوّر ما بهجای این نحوۀ بحث که الآن مثلاً به کلمۀ «فعلیّت» رسیدیم، گفتیم: این جا روح بحث را توضیح دهیم. الآن بین علمای ما از زمان شیخ آمدهاند در تقسیمبندی قانونی حالات مکلّف را در نظر گرفتهاند که: «إمّا یحصل له القطع أو الظنّ أو الشکّ». بعد آمدهاند گفتهاند: تقسیم ثلاثی کنیم یا ثنایی؟ (دوران امر بین این دو تقسیم). به نظر ما این طرح بحث اصلاً فنّی و قانونی نیست و این نحوۀ ورود در بحث قابل طرح در استانداردهای علمی و بحثهای آکادمیک جهان نبوده و فی نفسه درست هم نیست. راه فنّی بحث تنجّز و حقیقت تنجّز و اعتبارات قانونی است که چگونه تنجّز پیدا میکنند؟ البته بحث قطع و ظنّ و شک و حالات مکلّف هم خواهند آمد و خواهینخواهی متعرّض میشویم؛ چون وقتی که صورت را بررسی میکنیم: گاهی صورت خیلی واضح است، که اسمش را قطع (یا مثلاً اعتماد) میگذاریم و گاهی خیلی واضح نیست، که اسمش را مثلاً ظن میگذاریم. امّا اصل دید ما در حقیقت بحث تنجّز است که مرحلۀ بعد از مرحلۀ فعلیّت است.
احکام ظاهری را هم اگر قائل شویم، در تنجّز در امارات میآیند و اگر در امارات قائل نشویم فقط در اصول. اینها همه بعد تابع میشود و چیزی نیست که مستقل شود.
(حضرت آیت الله استاد حاج سید احمد مددی موسوی، خارج اصول، 3/ 2/ 1390)
پانوشتها:
1️⃣ البته ما روایت داریم. مراد من در فقه اسلامی بود؛ چون اهل سنّت میگویند: ما روایتی نداریم، و لذا آنهایی که قائل به استصحاباند حکم به استصحاب میکنند و آنهایی هم که قائل به استصحاب نیستند برائت جاری میکنند.
2️⃣ فرض کنید در احتیاط، شما یک قطره خون را دیدید که در یکی از این دو کاسه افتاد، امّا میگویید: باید از هر دو اجتناب کرد. این «هر دو» ابداع نفس شماست. «یکی» واقع و «دوتایی» ابداع نفس است.
اصول
قطع
حجیت قطع
دو بخش مرحلۀ تنجز حکم