در مثل «إن خاف علی نفسه الرمد» این طریقیت دارد و اضافه بر آن یک صفت نفسانی هم دارد که حالت خوف و قلق و اضطراب است. یا مثلاً در سلوک طریق مخوف که راه میرود و میترسد که دزد بیاید اموالش را بگیرد یا حیوان درندهای به او حمله بکند، میداند که یک واقعی هست ـ پس این میشود طریقی ـ و در عین حال انسانی که در حال خوف است، اضطراب و حرج و ضیق نفس دارد. حال ممکن است انسان یک راهی را برود و حالت خوف در نفسش باشد، اما سارق و دزدی نباشد، گرگ هم نباشد. فقها و اصولیین حواسشان جمع بوده و گفتهاند: علم را در اصول میآوریم و مثل خوف را در فقه میگذاریم، که مثلاً اگر خیال میکند که روزه برایش مضر است و چشمدرد میگیرد، اما روزه گرفت و چشمدرد نگرفت، یا راه را که طی کرد حالت خوف و ناراحتی داشت، اما آن دزد یا آن گرگ نبود... .
برای خواندن تمام متن به ادامه
مطلب مراجعه فرمایید.