پشتوانه محکم
در یکی از کانالهای وزینی که به اشتباه این کمترین را هم جزو اساتید به حساب آوردهاند، سؤالی طرح شده بود دایر بر اینکه چرا عرب به جای آن که منتظر بنشیند تا نیاز او را وادار به اختراع فلان لفظ و بهمان کلمه کند، پیشاپیش دست به ساختن این الفاظ برای روز مبادا نزد؟ از آن جا که در کتاب شریف مطول به رفقا گفته بودم: گاه به جای جواب یک سؤال، پاسخی دیگر به سؤال کننده داده میشود تا به او بفهمانند به جای این سؤال باید مطلب دیگری را می پرسید (مثل آیۀ شریفۀ: یَسْأَلُونَکَ عَنِ الْأَهِلَّةِ قُلْ هِیَ مَوَاقِیتُ لِلنَّاسِ وَالْحَجِّ، که شرح آن مجالی دیگر می طلبد) شفاهاً به مدیر محترم آن کانال پاسخی اجمالی و سپس تفصیلی دادم. حال به نظرم رسید خدمت جنابعالی هم عرض کنم تا اگر صلاح دانستید در کانال خودمان هم قرار دهید.
اما جواب اجمالی این است که احتیاج مادر اختراع است و طبعاً:
تا نگرید طفل کی نوشد لبن
تا نگرید ابر کی خندد چمن
تا نگرید کودک حلوافروش
دیگ بخشایش نمیآید به جوش.
جواب تفصیلی هم اینکه اصلاً این روش در عمل ناکارآمد است. سالها پیش در جواب فاضل ارجمندی که قصد داشت مانند دروسی که در دانشگاه خوانده بود دست به مدلسازی در معارف دینی بزند و برای همان روز مبادا که در بالا گفتم اقدام به طرح سؤالاتی فرضی کرده و برایشان پاسخ بیابد و ... عرض کردم: حدود 1.5 قرن قبل، مارکس و انگلس در عرصۀ اقتصاد نظریۀ کمونیسم را در استمرار ماتریالیسم پایهریزی کردند و بر اساس آن گمان میکردند مناسبترین جامعه برای انقلاب جامعۀ انگلستان است، اما انقلاب کمونیستی درست در روسیه اتفاق افتاد، جایی که آنها اصلاً فکرش را هم نمیکردند. البته به نقشههای پشت پرده کاری ندارم که چطور روباهِ پیرِ استعمار، لنین را در واگن حمل زغال سنگ پنهان کرده و به روسیه فرستاد تا طومار امپراطوری تزار را درهم بپیچد (که اصلاً تمامی اینها را باید از محضر جنابعالی پرسید که بر خلاف این کمترین که در هفت آسمان یک ستاره هم ندارم خود بحمدالله قریب الدکتری هستید و عن قریب حداقل در یکی از دانشگاهها در کسوت استادی مشغول به تدریس خواهید شد).
باری، با این مطالب خواستم به محضر مبارک طالبان علم عرض کنم: ما و شما فعلاً باید فقط و فقط بخوانیم و دانش بیندوزیم و عقبۀ کارمان را محکم کنیم تا در صورت مطرح شدن سؤال، جواب درخور در آستین داشته باشیم.