اهمیت کتب لغت
شب جمعه که توفیق حضور در مجلس روضه را داشتم، فاضل ارجمندى دربارۀ کلمۀ «أهالی» و وزن آن پرسیدند و چون مانند همیشه که حاضر الذهن نیستم جوابی آماده نداشتم به محضر ایشان عرض کردم: تحقیق کرده و جواب را خواهم فرستاد تا در کانال قرار دهند. چنان که خواهید دید در این باب لااقل دو نظر وجود دارد و وزن این واژه هم در لابهلای کلام روشن شده است. با این تحقیق مختصر مصدع شدم تا بار دیگر ضرورت انس گرفتن با کتابهای لغت را خاطرنشان کنم.
بسم الله الرحمن الرحیم
وجمع الأهل: أهلون وأهلات، والأهالی: جمع الجمع، وجاءت الیاء التی فی «الأهالی» من الواو التی فی «الأهلون». [العین (أهل)؛ تهذیب اللغة (أهل)؛ لسان العرب (أهل)]
والجمع «أهلات»، و«أهلات»، و«أهال»، زادوا فیه الیاء على غیر قیاس ـ کما جمعوا «لیلا» على «لیال». [الصحاح (أهل)]
ومن الشاذِّ قولُهم: «أهْلٌ» و«أَهالٍ»، قال سیبویه : ومثلُ «أَراهِطٍ» قولُهم «أَهْلٌ» و«أَهال» و«لَیْلَة» وَ«لَیَالٍ»؛ یعنی أنَّ «لَیالٍ» لیس بجمعِ «لَیْلَة» على لفظِها ولا «أَهالٍ» جمع «أَهْل»، وإنما هو على تقدیر «لَیْلاةٍ» و«أَهْلاةٍ» وإن لم یستَعْمل. [المخصّص 4/ 2 (السفر الرابع عشر): 115]
و«أهالٍ» جمع «أهل»، وقیاسه أن یکون جمع «أهلاة»، وکذا قیاس «لیالٍ» أن یکون جمع «لیلاة» ...، وکذا قیاس «الأرضی» أن یکون جمع «أرضاة». [شرح شافیة ابن الحاجب 2: 206]
وشذّ «فعالی» فی غیر ما ذکر؛ کـ «لیلة» و«لیالی»، و«أهل» و«أهالی»، و«عشرین» و«عشاری»، و«کیکة» ـ وهی البیضة ـ و«کیاکی». [همع الهوامع 3: 363]
باب ما جاء بناء جمعه على غیر ما یکون فی مثله، فمن ذلک: «رهط» و«أراهط»، و«باطل» و«أباطیل»، کأنّهم کسّروا: «أرهط» و«أبطال»، ومن ذلک «کراع» و«أکارع»، و«حدیث» و«أحادیث»، و«عروض» و«أعاریض»، و«قطیع» و«أقاطیع»؛ لأنّ هذا لو کسّرته وعدّة حروفه أربعة بالزیادة التی فیها لکانت «فعائل» ولم یکن فی الأول زیادة. ومثل «أراهط» «أهل» و«أهال» و«لیلة» و«لیالٍ»؛ کأنّه جمع «أهلا» و«لیلا». [الأصول فی النحو 3: 29]
فأمّا «أهالٍ» فکقولهم :«لیال»؛ کأنّ واحدها «أهلاة» و«لیلاة»، وقد مرّ بنا تصدیقاً لقول سیبویه: فإنّ واحده فی التقدیر «لیلاة»...، ومن ذهب إلى أنّ «أهالٍ» جمع «أهلون» فقد أساء المذهب؛ لأنّ هذا الجمع لم یأت فیه تکسیر قطّ. [المحتسب فی تبیین وجوه شواذّ القراءات والإیضاح عنها 1: 218]
و«الأهالی» اسم جمع لأهل؛ کـ «اللیالی» فی جمع «لیلة» و«الأراضی» فی جمع «أرض». [الکشّاف 1: 706 و4: 339].