دروس استاد عرفانیان

پـایگـاه ارائـه مطـالب و دروس حـوزوی استـاد عـرفـانیان

دروس استاد عرفانیان

پـایگـاه ارائـه مطـالب و دروس حـوزوی استـاد عـرفـانیان

کانال تلگرام دروس استاد عرفانيان

صوت دروس در ایتا

نرم افزار اجرای فایل ها

نرم افزار دانلود فایل ها

آخرین بارگذاری دروس

ابزار کار آمد

آخرین نظرات

پربیننده ترین مطالب

آخرین مطالب

قطع (23)

شنبه, ۳ خرداد ۱۳۹۹، ۱۸:۱۲

یک زاویۀ دیگر بحث این است که در ادلّه‌ای که برای حجّیّت داریم لسان دلیل (بحث ظهورات) آیا اختصاص به مجتهد دارد، یا شامل مقلّد هم می‌شود؟ مثلاً اگر قبول کردیم که استصحاب غیر از شبهات موضوعیّه در شبهات حکمیّه جاری هم می‌شود، آیا «لیس لک أن تنقض الیقین بالشکّ» و «لا تنقض الیقین بالشکّ» خاصّ مجتهد است و اگر می‌دانستید این آب کُر نبود و نجس بود (مثلاً کُر بنا بر فتوای شما 34 وجب است و این آب 20 وجب و نجس بود)، 14 وجب دیگر آب رویش ریختید و کُر شد (الماء المتمَّم کُرّاً، الماء النجس إذا تمِّم کُرّاً). آیا هنوز هم نجس است، یا پاک شده؟ خب، شما می‌گویید: تا حالا این آب نجس بود، حالا هم استصحاب بقای نجاست (استصحاب در شبهات حکمیّه) می‌کنید؛ چون نمی‌دانید شارع مقدّس این آب را نجس قرار داده، یا پاک. «لا تنقض الیقین بالشکّ» شما را ـ که یقین به نجاست و شکّ در طهارت داشتید ـ می‌گیرد و می‌گوید: حکم به نجاست‌کن. آیا این «لا تنقض الیقین بالشکّ» مقلّد را هم می‌گیرد؟ آیا این لسان جوری است که خود به خود شامل مقلّد هم بشود، یا در لسان دلیل یک زوایایی هست که انصراف ایجاد می‌کنند که اصلاً مقلّد را شامل نشود؟

یا مثلاً در آن توقیع مبارک فرمودند: «لیس لأحد من موالینا التشکیک فی ما یرویه عنّا ثقاتنا»، یا درآن کلام بزرگوارانه امام هادی (علیه السلام) و در یکی دیگر هم امام عسکری (علیه السلام) فرمودند که: «العمری وابنه ثقتان»، یا «العمری ثقةٌ، فاسمع له وأطعه»، یا «فإنّه الثقة الأمین»، آیا این «فاسمع له»  (و مثلاً «أطع الأمین») خاصّ مجتهد است؟ ظاهر خود لسان دلیل که اطلاق دارد و در «لاتنقض الیقین بالشکّ» هم «أیّها المجتهد» نیامده، امّا گاه‌گاهی غیر از ظاهر دلیل نکته‌ای در مثلاً خلال کلام می‌آید که مراد خصوص مجتهد است.

در بحث روایت صحیحه ـ یا مقبولۀ ـ عمر بن حنظله می‌گوید: دو مجتهد هستند که به خاطر اختلاف روایت اختلاف پیدا کردند. هرچند امام (سلام الله علیه) کلام را خطاب به عمر بن حنظله می‌فرماید که: «فلینظَر ‌فی ذلک إلی ما اشتهر بین أصحابنا، فخذ به، ودع الشاذَّ النادر؛ فإنّ المجمَع علیه لا ریب فیه. فقلتُ: کلاهما مشهوران. قال: خذ بما خالف العامّة؛ فإنّ الرشد فی...»، اما این «خذ» واقعاً خطاب به کیست؟ چون عرض کردیم: صدور روایات ما در مدینه و ثبت و ضبط و تنقیح و تصحیحش ابتدا در کوفه بوده. عمر بن حنظله هم ساکن کوفه است. می‌گوید: ما در کوفه هستیم و دو جور کلام از شما نقل می‌کنند. آیا امام (علیه السلام) که می‌فرمایند: «خذ بما اشتهر بین أصحابک»، خطاب به یک مجتهد است؟ ظواهر حدیث این طور است که خود عمر بن حنظله فقیه بوده، روایت آثار علمی فراوانی دارد. مسلّماً مراد کسی بوده که بتواند شهرت را از غیر شهرت تشخیص دهد. اما برخی هم می‌گویند: مانعی ندارد که این خطاب به عامّه باشد و فقیه تنها بگوید: در این مسئله دو روایت هست که یکی را 20 نفر و دیگری را 2 نفر نقل کرده‌اند، پس آن می‌شود مشهور و این می‌شود شاذّ نادر. مقلّد هم بگوید: امام (علیه السلام) فرمود که: خذ بما اشتهر بین أصحابک.

پس یک نکتۀ بحث در این جا در حقیقت یک بحث قانونی است و به روح قانونی برمی‌گردد که بحث اوّل است. بحث دوم یک بحث ظهوراتی است و به ظهورات الفاظ مربوط می‌شود، که در «لاتنقض الیقین»، این «لاتنقض» خطاب به خصوص مجتهد است یا شامل جاهل هم می‌شود؟ در روایت عمر بن حنظله به نظر ما واضح است که خطاب امام صادق (سلام الله علیه) به عمر بن حنظله به عنوان یک فرد آشنا و خبیر است که زوایا و دقایق کلام را ملتفت می‌شود و یک فرد عامّی صرف نیست. «لاتنقض الیقین بالشکّ» و «لا عذر لأحد من موالینا فی التشکیک فی ما یرویه عنّا ثقاتنا» چه‌طور؟ آیا این یعنی خصوص مجتهدین، یا شامل مقلّدین هم می‌شود؟ ظاهر کلام که عامّ است. خصوصاً در یک روایت داشت که: «فإنّه لا یُنقَض الیقین بالشکّ» و دیگر خطابی در کار نیست. آیا ادلّۀ حجّیّت حجج و اصول عملیّه اطلاق دارند تا شامل مقلّد بشوند، یا اطلاقی ندارند؟

 

(حضرت آیت الله استاد حاج سید احمد مددی موسوی، خارج اصول، 20/ 1/ 1390)

 

اصول

قطع

حجیت قطع

حدود حجیت قطع

اختصاص حجیت قطع به مجتهد و یا تعمیم نسبت به مقلد؟

(قسمت دوم)

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
تجدید کد امنیتی

اسکرول بار


هدایت به بالای صفحه

ابزار رایگان وبلاگ

قطع (23) :: دروس استاد عرفانیان