دروس استاد عرفانیان

پـایگـاه ارائـه مطـالب و دروس حـوزوی استـاد عـرفـانیان

دروس استاد عرفانیان

پـایگـاه ارائـه مطـالب و دروس حـوزوی استـاد عـرفـانیان

کانال تلگرام دروس استاد عرفانيان

صوت دروس در ایتا

نرم افزار اجرای فایل ها

نرم افزار دانلود فایل ها

آخرین بارگذاری دروس

ابزار کار آمد

آخرین نظرات

پربیننده ترین مطالب

آخرین مطالب

قطع (37)

جمعه, ۹ خرداد ۱۳۹۹، ۱۴:۴۹

در رجوع به دکتر: گاهی دکتر مثلاً می‌گوید: «در معدۀ شما فلان ویروس هست» و گاهی می‌گوید: «شما فلان مرض را دارید». این دو با هم فرق می‌کنند. فرقشان هم این است که فرضاً برایتان به زبان انگلیسی یا با اصطلاحات آزمایش می‌نویسد و نوشته را به دکتر نشان می‌دهید و می‌گوید: در آزمایش نوشته: در معدۀ شما ویروس هست. این رجوع به خبره نیست؛ چون این را نوشته و آن آقا هم بلد است نوشته را بخواند (لغت را بلد نبودید، برای شما معنا کرد. شما انگلیسی نمی‌توانستید بخوانید، برای شما معنا کرد). این  نیابت می‌شود. امّا اگر دکتر از این ویروس در معده تشخیص سرطان کبد داد، این  حدس و رجوع به اهل خبره می‌شود؛ چون ممکن است همین ورقۀ  آزمایش را پیش یک دکتر دیگر ببرید و مثلاً بگوید: «شما سرطان کبد نگرفته‌اید، فلان درد دل را گرفته‌اید». در این جا حضرت استاد یا حتّی خود مرحوم آقاضیا توضیح نداده‌اند یا کسی به شیخ نسبت نداده‌ و گویا به ارتکازات ما ارجاع داده‌اند.

پس یک مرحله واقعیّت و اصلاً طریقیّت صرف است. در دکترها هم گاهی همین طور است. اما یک دفعه دکتر به شما می‌گوید: در معدۀ  شما فلان ویروس هست، پس شما فلان مرض را دارید. عین این را هم ما در فقه داریم. آقاضیا می‌گوید: وقتی که مجتهد می‌گوید: «برای آبی که متمَّم است کُرّاً گشتم و دلیلی بر طهارت پیدا نکردم، پس استصحاب بقای نجاست کنید»، این از قبیل تشخیص ویروس و نیابت است. همان که شیخ و آقاضیا فرموده‌اند. اما اگر بگوییم: «این هم یک نوع خبرویّت می‌خواهد»(1)، (از باب رجوع به اهل خبره خواهد بود).

آقاضیا می‌گوید: شأن مجتهد در این جا شأن نیابت است؛ چراکه هر جا شأن طریقی صرف شد نیابت و هرجا خبرویّت داشت رجوع به اهل خبره می‌شود. البته قبول دارد که متعارف فقها فتوا به خود حکم است و این متعارف فقها نبوده که بیایند بگویند: «در این مسئله حدیث صحیح هست، معارض هم ندارد، عدّه‌ای هم مخالفت کرده‌اند، پس شما می‌توانید به عنوان مقلّد به آن روایت عمل کنید». به‌علاوه انصافاً با این مقدّماتی که عرض کردیم غیر از این‌که متعارف نبوده، اصولاً این نحو تصوّر که یک حرکت فکری انجام دهیم و تمام مقدّماتش را از دیگری بگیریم و هم در صغرا و هم در کبرای آن خبرویّت شرط باشد و حدس و قدرت علمی بخواهد، مجتهد اینها را تنقیح کند و به مقلّد بدهد تا طبق نظر او اجرا کند این اصلاً دلیلی ندارد ـ یعنی: هیچ نکتۀ عقلایی ندارد که بگویند: مطلبی که احتیاج به خبرویّت دارد و هر خبیری مقدّمات خودش را می‌گوید، مقلّد بیاید یکی از این مقدّمات را اختیار کند؛ چون مفروض کلام این است که در جایی که از قبیل نیابت است و طریقیّت صرف دارد مقلّد می‌تواند به شخص دیگر رجوع کند، امّا در شناختن مطالبی که احتیاج به حدس هست، هیچ وضوحی ندارد.

 

پانوشت:

 

(1) خود این هم خبرویّت می‌خواهد؛ چون در مقابل بیان عام (مثلاً قبح عقاب بلابیان) اخباری‌ها می‌گویند: ادلّۀ وجوب احتیاط و مثلاً وقوف عند الشبهة بیان عام را نفی می‌کنند. لذا اگر بخواهد بگوید: «در روایات فحص کردم و روایت صحیحی که خودم قبول دارم و سندش هم درست و قابل اعتماد من است به عنوان دلیل بر حرمت سیگار کشیدن پیدا نکردم و لذا بیان ندارد و لذا حرمت سیگار کشیدن بلابیان است» باید بتواند از عهدۀ جواب اخباری‌ها هم بیرون آید.

 

(حضرت آیت الله استاد حاج سید احمد مددی موسوی، خارج اصول، 22/ 1/ 1390)

 

اصول

قطع

حجیت قطع

مثالی عرفی برای فرق بین نیابت و رجوع به اهل خبره

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
تجدید کد امنیتی

اسکرول بار


هدایت به بالای صفحه

ابزار رایگان وبلاگ

قطع (37) :: دروس استاد عرفانیان