قطع (43)
آنچه که ایشان از شیخ نقل میکند نه با تفسیر نایینی میسازد و نه با این احتمال که مراد شیخ از «مکلّف» در این جا مکلّف شأنی و قید «إذا التفت» قید بهاصطلاح احترازی بشود، یا اگر مکلّف مکلّف فعلی باشد قید «إذا التفت» قید توضیحی بشود. معلوم میشود مراد شیخ چیز دیگری بوده و تفسیری هم که مرحوم نایینی فرموده از پیش خودش است.
روش ما ملاّنقطی شدن و دنبال این بودن که حالا مراد شیخ این است یا آن، نیست. بالاخره شیخ یکی از فقها و اصولیّین 180 سال قبل بوده و ما دنبال خود آن مطلب هستیم، نه دنبال کلام ایشان و توجیه آن.
و امّا اینکه کدامیک از این عناوین درست است؟
الف. اگر کاری که مجتهد میکند فقط جنبۀ طریقی صرف داشته باشد، حق با آقاضیاء و نیابت درست است. آقای خویی که فرمودهاند: «دلیلی بر این نیابت نداریم»، در امور طریقی فهم عقلایی نیابت است و این مشکلی ندارد و اشکال آقای خویی منتفی است.
ب. اگر فهمیدن «لابیان» احتیاج به تخصّص و خبرویّت دارد و طریق صرف و مثل خواندن آزمایش نیست، در این جا اینکه مرحوم آقای عراقی یا مرحوم شیخ فرمودند: نیابت، نیابت درست نیست؛ چون در این جا خبرویّت و حدس او تأثیر و موضوعیّت دارد. بله، رجوع به اهل خبره میشود، لکن رجوع به اهل خبره مقلّد را به منزلۀ مجتهد قرار نمیدهد. این مطلب آقای خویی (تشخیص بیان و لا بیان، تشخیص کبرا) انصافاً به خبرویّت شبیهتر است و مسئلۀ تنزیل ـ که مرحوم آقای اصفهانی فرمودهاندـ اصولاً نوعی تصرّف در لسان ادلّه است (ادلّۀ اجتهاد و تقلید را حمل بر تنزیل کردهاند) و اصلاً اصل آن مبنا درست نیست.
(حضرت آیت الله استاد حاج سید احمد مددی موسوی، خارج اصول، 23/ 1/ 1390)
اصول
قطع
حجیت قطع
غرض از نقل عبارات علما در تحلیل کلام مرحوم شیخ
قضاوتی بین آنچه تا کنون نقل شد