ابن ابیجمهور احسائی
1. یکی از خدمات ابن ابیجمهور احسائی ـ البته «خدمت» از باب آنکه: بر عکس نهند نام زنگی کافور ـ آوردن عبارت «الناس مسلَّطون على أموالهم» بهعنوان فرمایش معصوم (علیه السلام) است که به حدیث سلطنت معروف شده.(1) عبارت یاد شده اولین بار توسط مرحوم شیخ طوسی و در کتاب «خلاف» ـ که در فقه مقارَن است ـ وارد شیعه شده،(2) وگرنه در هیچیک از مجامع حدیثی شیعه و حتی خود اهل سنت نیامده است.
2. نام کتاب وی پشت نسخهای از کتاب که به خط خود او در کتابخانۀ آستان قدس رضوی موجود است «عوالی اللئالی» ضبط شده، اما بعدها ادعا شد که مؤلف اشتباه کرده و چون «عوالی» جمع «عالیة» و «لآلی» جمع لؤلؤ است، از آنجا که عالی (بلندمرتبه) بودنِ لؤلؤ بیمعناست و به جای آن لؤلؤ را با صفت غالی (گرانبها) یاد میکنند، باید کتاب یادشده را «غوالی اللآلی» خواند.
3. بقیۀ کتابهای او هم وضع بهتری ندارند. ازجمله «الأقطاب الفقهیّة» که نامی عجیب و غریب و مراد وی قواعد فقهیه و این اسم از اصطلاحات خاص ایشان است.(3) کتاب دیگر او «درر اللآلی (العمادیة) است که در 8 جلد چاپ شده. «درر» جمع «درّ» است که سنگی قیمتی است و «لآلی» جمع «لؤلؤ» (مروارید) است و در نتیجه این ترکیب اساساً بیمعناست. البته من احتمال میدهم شاید عنوان کتاب «الدرر واللآلی» بوده، اما به هر حال با عنوان «درر اللآلی» چاپ شده.
4. من هنوز هم نمیدانم، جد اعلای او ابوجمهور است یا جمهور؛ چرا که چندین نسخه الآن به خط خود ایشان موجود است که در پایان آنها در برخی ابیجمهور و بعضی جمهور ضبط شده؛ یعنی به خط خود ایشان هر دو شکل وارد شده.
5. حتی در نقل از کتب حدیثی ما هم مشکل فراوان دارد؛ مثلاً در اوایل کتاب مقدار زیادی حدیث از محمد بن یعقوب کلینی از محمد بن محمد بن محبوب نقل میکند،(4) در حالی که محمد بن محمد بن محبوب اصلاً در کل احادیث ما وجود ندارد، و آن که داریم محمد بن علی بن محبوب است، که تازه نقل از او هم ـ چون از عمرکی نقل میکند ـ مال شیخ طوسی است.
6. به هر حال ایشان دربارۀ مجموعهای از احادیث ادعا کرده که آنها را از کتب علامه استخراج کرده است؛ منجمله همین مرفوعۀ زراره در باب تعارض، که میگوید: از علامه و علامه به سند خودش از زراره.(5) اوّلاً علامه تا زراره سند ندارد. ثانیاٌ در هیچ کتابی این روایت نیامده، نه در کتب علامه هست و نه در کتب قبل علامه، بلکه منحصر به همین «عوالی اللآلی» است، و لذا اصلاً ارزش بحث ندارد تا مانند دیگران نسبتش را با مقبولۀ عمر بن حنظله بسنجیم.
7.
و این رشته سر دراز دارد...
(حضرت آیت الله استاد حاج سید احمد مددی موسوی، خارج فقه 6/ 12/
1397 با قدری تصرف)
.............................................................................................................................
(1) عوالی اللآلی، ج 1، ص 222، ش 99 وص 457، ش 198 و ج 2، ص 138، ش 383 و ج 3، ص 208، ش 49، و نیز: بحار الأنوار، ج 2، ص 272، ش 7 به نقل از عوالی اللآلی.
(2) الخلاف، ج 3، ص 176.
(3) اهل سنت به قواعد فقهیه «الأشباه والنظائر» میگویند؛ چون مثلاً اعانۀ بر اثم شکلهای متعددی دارد؛ مانند: فروختن انگور برای ساختن شراب، اجاره دادن خانه برای فحشا، و... .
(4) عوالی اللآلی، ج 1، ص 12 و 22.
(5) وروى العلّامة ـ قدست نفسه ـ مرفوعا إلى زرارة بن أعین، قال: سألت الباقر (ع) فقلت: جعلت فداک، یأتی عنکم الخبران أو الحدیثان المتعارضان، فبأیّهما آخذ؟ فقال: یا زرارة، خذ بما اشتهر بین أصحابک، ودع الشاذ النادر... . [عوالی اللآلی، ج 4، ص 133، ش 229]