قواعد عامه در باب مکاسب 6
سوم، بحث دلالت است و جا داشت مرحوم شیخ پیش از آن بحث متن را مطرح کنند؛ چرا که قبل از ورود به بحثِ دلالت، ابتدا باید متن را بشناسیم و اساساً شاید همین روش اصولی منشاءِ این شد که غالب علما در متن متساهل باشند. البته شاید عوامل دیگری در این جهت دخیل بوده است. (2) کار نکردن بر روی متن انصافاً بخش مهمی از معرفة الحدیث را در معرض اشکال قرار میدهد؛ مثلاً الآن آنچه از حدیث «تحف العقول» در «وسائل» آمده با آنچه که در کتاب «تحف العقول» چاپ شده و باز با آنچه که در «حدائق» نقل کرده فرق دارد.
بحث چهارم هم بحث دلالت است که چون به آن اشاره کردیم دیگر تکرار نمیکنیم.
(1)در این باره البته نوعی افراط و تفریط در میان علما به چشم میخورد. افرادی چون مرحوم صاحب «حدائق» هر اختلاف و تعارضی را به تقیه برمیگردانند. ایشان تقیه را حتی بین شیعه هم متصور میداند [الحدائق الناضرة، ج 1، ص 5]. از سوی دیگر بعضی هم قدری تفریط کرده و معتقد شدهاند که اگرچه عده ای از روایات اهل بیت برای تقیه صادر شده، لکن همان اواخر قرن دوم و سوم و چهارم (مثلاً اوایل قرن چهارم) اصحاب ما اغلب این روایات را طرح کردند و لذا مرحوم کلینی در خیلی از جاها روایات معارض را نیاورده؛ یعنی از زمان شیخ کلینی و شیخ صدوق و شیخ مفید اصلاً آن حکم حذف شده و یکدفعه شیخ آن را آورده و بعد از این که آن را ذکر کرده فرموده است که این حمل بر تقیه میشود و قبولش نمیکند.
(2) مرحوم صاحب وسائل (قده) گاهی حدیثی را از «کافی» نقل نموده و سپس میافزاید: رواه الشیخ بإسناده عن فلان مثلَه – یا نحوَه. البته گفتهاند: بین «مثلَه» و «نحوَه» فرق است. گاهی هم نه «مثله» است و نه «نحوه». حال اگر با دقت به ریز اشکالات ـ یعنی: به فرقهای «إنّ» و «لأنّ» و «فإنّ» - تمسک کنیم افزون بر 90 % موارد «مثله» و «نحوه» نیست و بین متن «تهذیب» و «فقیه» و «کافی» فرق وجود دارد و گاهی این فرقهای خیلی جزئی آثار علمی دارند.
سرّ تساهل صاحب «وسائل» هم واضح است. در کتاب «وسائل» جمع احادیث از زاویۀ حدیثی نبوده، بلکه از زاویۀ فقهی است و در نتیجه مهم مضمونِ روایت بوده است و خود ایشان هم آن خلاصهای را که از روایات باب میفهمیده عنوان باب قرار داده. لذا چون دید دیدِ جمع حدیثی نبوده، دقت و ظرافت لازم را در متن مراعات نکرده. این تساهل به لحاظ مصدر حدیثی امامیه ابتدا در کتاب «وسائل» آمد و بعد هم فرهنگ این شد که روی متن کار نکنند و چنان که ملاحظه میشود مرحوم شیخ انصاری اصلاً متن را اسقاط کرده و از جهت صدور به دلالت رفته است.
یکی از جهاتی که مرحوم آیت الله بروجردی (قده) در لجنۀ «جامع الاحادیث» برآن تأکید داشتند تأمل دقیق در متون است و بنا شد در کتاب یادشده زاویۀ اساسی زاویۀ حدیثی باشد و کاری به فتوا نداشته باشند؛ چراکه ایشان مقدار زیادی هم با افکار و تأملات اهل سنت در حدیث آشنا بودند. یکی از کارهایی که اهل سنت مثلاً 1300 سال قبل کردهاند آن است که متون مختلف را با اسانید مختلف و با ظرافتهای زیاد - که مثلا «إنّ» بوده یا «فإنّ»، «له» بوده یا «به» - مورد توجه قرار میدادند.
(حضرت آیت الله استاد حاج سید احمد مددی موسوی، خارج فقه، 2/ 9/ 1384)