دروس استاد عرفانیان

پـایگـاه ارائـه مطـالب و دروس حـوزوی استـاد عـرفـانیان

دروس استاد عرفانیان

پـایگـاه ارائـه مطـالب و دروس حـوزوی استـاد عـرفـانیان

کانال تلگرام دروس استاد عرفانيان

صوت دروس در ایتا

نرم افزار اجرای فایل ها

نرم افزار دانلود فایل ها

آخرین بارگذاری دروس

ابزار کار آمد

آخرین نظرات

پربیننده ترین مطالب

آخرین مطالب

دست نوشته های استاد... (4)

پنجشنبه, ۱۴ آذر ۱۳۹۸، ۰۷:۰۹

1. بعد از حادثۀ چپ کردن ماشین، مدت‌ها گیج بودم و ذهنم برای به یاد آوردن ساده‌ترین مسائل هم یاری نمی‌کرد. نگران مجالسی بودم که برای این ایام قول گرفته بودند. بندۀ خدا عیال هم دیروز با دل‌واپسی پرسید: واقعاً از عهدۀ سخنرانی برمی‌آیی؟ در جواب گفتم: خانوم جان! نگران نباش. جناب عبد المطّلب به ابرهه که به ایشان اعتراض کرد: «چرا به جای خانۀ کعبه نگران شترانت هستی؟» فرمود: «إنّ للإبل ربّاً وللبیت ربّاً» (من صاحب این شترانم. خانۀ کعبه را هم صاحبی است که مراقب آن است). مجالس عزای ابی‌عبدالله (علیه السلام) هم صاحب دارد و ما را به حال خودمان رها نمی‌کنند. الحمد لله شب اول انگار بد از کار درنیامد.

2. لابد شما هم شنیده‌اید که: «دیگر شورش را درآورده‌اند. برای هر مناسبتی یک دهه درست می‌کنند و...». دهه‌های جدید و نوظهور را نمی‌دانم، اما تا این جا که عالی بوده و شیعه برای ترویج دین و احکام و علم و تاریخ و اخلاق عجب فرصتی در این دهه‌ها داشته! تا جایی که من اطلاع دارم یهود و مسیحیت از این کارها برای حضرت موسی (علیه السلام) و یا جناب عیسی (علیه السلام) نمی‌کنند. حتی از کسی هم نشنیده‌ام که اهل سنت مثلاً یک دهه سخنرانی و اقامۀ عزا برای خلیفۀ اول و یا دوم و یا سوم و یا حتی خال المؤمنین (!!!) بگیرند. البته شاید از این به بعد چنین کاری بکنند.

3. در این شب‌ها در یکی از مجالس توفیق داریم و با خواهران و برادرانی که شرف حضور در مجلس عزای مولی الکونین حضرت اباعبدالله الحسین (علیه السلام) را دارند مباحث آیات ابتدایی سورۀ مبارکۀ مؤمنون را مرور می‌کنیم. برای ذکر مصیبت امشب این بیت را خواندم که:

نازپروردِ تنعم نبرد راه به جایی/ عاشقی شیوۀ رندان بلاکش باشد

و عرض کردم: گاهی که یاد خودم و جناب مسلم بن عقیل می‌افتم جدّاً گریه‌ام می‌گیرد. فرض کنید فردای قیامت بگویند: «یک مسلمان و مؤمن و شیعۀ امیر المؤمنین (علیه السلام) بلند شود» و من خامی کنم و برخیزم و جناب ایشان هم بلند شود. واقعاً می‌شوم مانند همان قطرۀ آبی که خجل شد چو پهنای دریا بدید.

4. برخلاف جوان نحیفی که در سریال «مختارنامه» نشان دادند، نوشته‌اند: وقتی برای دستگیری‌اش لشکری گسیل کردند هرکه را که به او حمله می‌کرد می‌گرفت و به پشت بام‌ها پرتاب می‌کرد تا این‌که آن قدر سنگ و آتش بر سرش ریختند که هم تاب و توانی برایش نماند و هم به حرف کسی که به او امان داده بود اعتماد کرد. وقتی هم که به دار الاماره رسید و آبی خواست تا 3 بار خون از سر و صورت مبارکش در ظرف آب ریخت و نتوانست آبی بنوشد.

5. دست آخر گریست و زمانی که بی‌حیایی گفت: «بله، باید هم بگریی. به طمع حکومت آمده‌ای و کامیاب نشدی» فرمود: به خدا قسم برای مولایم حسین (علیه السلام) گریه می‌کنم که برای دعوتش این همه نامه نوشتید و این‌چنین در حقش جفا می‌کنید.

والسلام علیه یوم وُلِد ویوم استُشهِد ویوم یُبعَث حیّاً.

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
تجدید کد امنیتی

اسکرول بار


هدایت به بالای صفحه

ابزار رایگان وبلاگ

دست نوشته های استاد... (4) :: دروس استاد عرفانیان