دست نوشته های استاد... (7)
1. گمان نمیکردم روزی برسد که ناچار شوم مسائل پیشپاافتاده را توضیح دهم، اما وقتی ناچاری برای نجاست سگ و لزوم حجاب در حکومت اسلامی سخن بگویی، اینها که دیگر چیزی نیست.
2. عزیزی سؤال کرده بودند که: آقایی (آیت الله...) اشکال کرده به متن زیارت عاشورا، اونم فقط به این قسمت... «اللهم خص انت اول ظالم بالعن منی و ابدا به اولا ثم الثانی....». این «اولا» رو گویا مفعول گرفته و میگه از نظر ادبی مشکل داره... چون نکره است بعدش الثانی معرفه است... و تکرار مکررات است چون قبلش گفته: «اول ظالم».
3. قدیمترها وقتی برای کسی دربارۀ مسئلهای ابهامی وجود داشت میگفت: «من که سر در نمیآورم»، اما انگار خود را عقل کل دانستن دیگر جایی برای این حرفها نگذاشته و کم مانده برای امامان ـ علیهم السلام ـ هم تعیین تکلیف کنند.
4. بنده در جواب نوشتم: عجیب است! ایشان تا به حال نشنیده که «کلّ ما کرِّر قرِّر»؟! واقعاً اینها اصلاً درس خواندهاند؟(1) آن فقره، بر فرض تکراری بودن، مؤکّد خواهد بود.
5. اما به نظر میرسد که اصلاً عبارت درصدد بیان چیز دیگری باشد. ابتدا تمام لعن خود را (با استعمال واژۀ «خصّ»، مخصوصاً که به قلب استعمال میشود) نثار اولین ظالم میکند ـ که عمداً نکره آورده شده، فوائد این تنکیر را در بحثهای «مطول» عرض کردهام ـ و سپس میفرماید: دیگران را هم از لعن بینصیب مگذار و باز از همان اولی شروع کن و پس از او با فاصلۀ بسیار ـ که از «ثمّ» فهمیده میشود ـ لعنت را شامل دیگر ظالمان کن.
(1) درس که حتماً خواندهاند. زیاد هم خواندهاند. اما تاکید بیش از حد بر فقه و اصول و سرسری گرفتن ادبیات عرب و گفتن: «بل، مختصر المختصر» از طرف برخی دیگر در جواب طلبۀ بینوایی که سؤال میکند: «مطوّل» بخوانیم یا «مختصر»؟ وضع را به این جاها کشانده.
خدای متعال به استاد بزرگوارمان حضرت آیت الله حاج سید احمد مددی ـ حفظه الله ـ عمر فزونتر و توفیق بیشتر عنایت کند که در بحث حدیث «لا ضرر» 2 ـ 3 روز «لسان العرب» را زیر بغل زده و به کلاس میآورد و از رو میخواند و بحث میکرد.