دروس استاد عرفانیان

پـایگـاه ارائـه مطـالب و دروس حـوزوی استـاد عـرفـانیان

دروس استاد عرفانیان

پـایگـاه ارائـه مطـالب و دروس حـوزوی استـاد عـرفـانیان

کانال تلگرام دروس استاد عرفانيان

صوت دروس در ایتا

نرم افزار اجرای فایل ها

نرم افزار دانلود فایل ها

آخرین بارگذاری دروس

ابزار کار آمد

آخرین نظرات

پربیننده ترین مطالب

آخرین مطالب

دست نوشته های استاد... (11)

يكشنبه, ۱۷ آذر ۱۳۹۸، ۰۹:۴۳

آیا واقعاً طلبه نیازی به بیش از صمدیه ندارد؟

1. بعد از متنی که دربارۀ لزوم خواندن ادبیات عرب به مقدار بیش از «صمدیه» نوشتم، دو نظر قابل تأمل به دستم رسید. یکی فرمایش جناب‌عالی که فرموده بودید: «سلام حاج‌آقا. یک نکتۀ دیگر هم که جا داشت اشاره کنید این که حالا به ‌فرض محال حرف غلط این جماعت درست باشد و برای استظهار از روایات صمدیه کفایت کند. خب، برای قرآن چه؟! طلبه نباید قرآن بخواند و بفهمد؟! خیلی عجیب است. طلبه فرضاً اگر بیست‌سالگی هم حوزه بیاید، حداقل چهل سال طلبگی می‌کند. خب، چه می‌شود این چندتا کتاب پایه را درست‌درمان بخواند؟! چقدر طول می‌کشد مگر؟ حداکثر پنج سال، شش سال، نه اصلاً بگو ده سال». یکی هم عزیزی که نوشته بودند: «همین حرف‌ها را می‌فرمایید که بعضی‌ها می‌گویند: اگر آقای عرفانیان از فحش‌دادن‌هایش کم کند صوت‌هایش قابل استفاده می‌شود». خب، فرمایش حضرت‌عالی که جواب نیاز ندارد، اما به این عزیز عرض می‌کنم: اگر همین مقدار هم تند نشوم که دیگر فرقی با سیب‌زمینی نخواهم داشت. اصلاً این خود حقیقت است که تلخ است وگرنه بنده که فحشی ندادم.

2. از میان پسرعموها، با پسرعموی آخر تقریباً هم‌سن هستیم و چون خانه‌هایمان مجاورِ هم بود با هم بزرگ شده و خاطرات مشترک زیبایی داریم. البته ایشان تحصیلات دانشگاهی خود را تا حدّ کارشناسی ارشد شیمی ادامه داد، اما وقتی هردو مجرد بودیم گاهی به قم می‌آمد و به من سر می‌زد. یک بار از روی تفریح کتاب «الفقه للمغتربین» را برداشت و با صدای بلند شروع به خواندن کرد. آن قدر عبارات را ـ که هیچ اعرابی هم ندارند ـ با اعراب درست می‌خواند که یکی از طلاب از فرط خجالت از حجره بیرون زد. یک بار هم، به پیشنهاد من، به مجلس روضه رفتیم. سخنران محترم همین‌طور که داشت شرّ اشرار و کید کفّار را به خودشان برمی‌گرداند ـ دقیقاً با همین ضبط کلمات ـ فرمود: «پیامبر (صلی الله علیه و آله) فرمودند: الحسنِ والحسین سیّدان شبابان أهل الجنّة». پسرعمو همین‌طور که سرش پایین بود و داشت گوش می‌کرد، نیم‌نگاهی به من کرد و تبسم خفیفی و هیچ نگفت. بله، آقاسیدِ عزیزِ منبری دسته‌گل عجیبی به آب داده بود. این خاطره را عرض کردم تا بگویم: مردم می‌فهمند. خوب هم می‌فهمند. البته نجیب‌اند که به همین نیم‌نگاه و تبسم خفیف اکتفا می‌کنند.

3. به مرحوم آیت الله سعیدی کاشمری ـ که اگر اشتباه نکنم سال 1373 شمسی رحلت فرمود ـ خیلی ارادت داشتم. تجسم اخلاق بود و البته بعدها یکی از طلاب مشهدی، سر ماجرایی که برایم پیش آمد، به من گفت: افسوس که ایشان اخلاقش را با خود برد و تنها علمش را برای شاگردانش باقی گذاشت. از میان 4 فرزند پسرش هیچ کدام به کسوت اهل علم درنیامدند، اما تا دلتان بخواهد یادآور اخلاق و سلوک پدر بزرگوار خودند. یک بار جناب دکتر جعفر سعیدی آقازادۀ بزرگ آن مرحوم می‌فرمودند:

«قدیم طلاب کلی کتاب در ادبیات عرب می‌خواندند و بعد از چند سال به اندازۀ "صمدیه" در ذهنشان باقی می‌ماند. امروز که تنها همان "صمدیه" را می‌خوانند چه در ذهنشان خواهد ماند؟؟؟!!!» حرف حساب هم که جواب ندارد.

4. مدتی قبل فاضل بزرگواری (به نظرم جناب آقای دکتر ابن‌الرسول) در یکی از این کانال‌ها که عضوشان شده‌ام فرمودند:

«زمان علامه شدن گذشته». قبول. هزاران بار قبول. اما آخر مردم انتظار ندارند وقتی از یک اهل علم سؤالی دربارۀ معنای یک آیه می‌پرسند، بگوید: "من تخصصی فقه و اصول خوانده‌ام و چیزی از تفسیر قرآن نمی‌دانم". یا وقتی سؤالی از احکام می‌پرسند، جواب بشنوند که: "من تخصصی تاریخ اسلام خوانده‌ام و در احکام کار نکرده‌ام"؛ و قس علیه باب فعلل و تفعلل.

اگر اشتباه نکنم حضرت آیت‌الله مددی چند سال قبل یک بار می‌فرمودند: «جامعه به چند علامه نیاز دارد». من هم بارها همین را به طلاب عزیزی که برای مشورت می‌آیند عرض کرده‌ام.

5. چند روز قبل سرور ارجمندی سؤالی را - که ظاهراً کس دیگری از ایشان پرسیده بوده - برای من فرستادند. عین پیام ایشان، با ویرایش اندکی، این بود:

«در "أ کنتم تصدقونی"؛ آیا مرا باور می‌کنید؟ کلمۀ "تصدقونی"، "تصدقوننی" بوده که یکی از نون‌ها حذف شده. دلیلش چیست؟ من این دلایل رو بهش گفتم ولی هیچکدوم نبود:sweat smile:: اول، ادغام؛ دوم نون وقایه باشه که مثلا جایز باشه حذف بشه؛ سوم، شاید خبر "کان" باشه و نصبش به ثبوت نون بوده. اما هیچ‌‌کدوم نبود». [پس تا اینجا معلوم شد که ظاهراً سؤال کس دیگری بوده].

بعد از این پیام، ایشان از سر بنده‌نوازی اضافه فرمودند که: «سلام و عرض ادب. استاد عرفانیان عزیز، حذف آن نون، هنگامی که حرف جازمه یا ناصبه‌ای نباشد، دلیل خاصی دارد؟».

بنده در جواب نوشتم: «سلام علیکم. در "تأمرونی" در قرآن 3 جور قرائت شده: "تأمرونی"،"تأمروننی"،"تأمرونّی" [التبیان فی تفسیر القرآن، الشیخ الطوسی، ج 9، ص 41]، والحجّة لمن خفّف أنّه لمّا اجتمعت نونان تنوب إحداهما عن لفظ الأُخرى خفِّف الکلمة بإسقاط إحداهما کراهیة لاجتماعهما [الحجة فی القراءات السبع، ابن خالویه، ص 143]».

جواب حضرت ایشان هم: «سپاس‌گزارم قربان: ».

اینها که لطف این بزرگوار بود، اما به نظر شما اگر می‌گفتم: «ما فقط قصد استظهار از روایات را داشته‌ایم و لذا فقط یک صمدیۀ خوب خوانده‌ایم»، چه حالی به ایشان دست می‌داد؟؟؟!!!

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
تجدید کد امنیتی

اسکرول بار


هدایت به بالای صفحه

ابزار رایگان وبلاگ

دست نوشته های استاد... (11) :: دروس استاد عرفانیان