دست نوشته های استاد... (14)
1. ابن ابیالحدید معتزلی دانشمند بزرگی است و شرحی که بر «نهج البلاغه» نوشته هم بسیار عالی و پرمغز و سرشار از نکات نابی است که برای شیعیان بسیار کارآمد است. البته از آن طرف هم نباید جوگیر شویم و ـ چنان که اخیراً گفته شده ـ بگوییم: کاش طلاب به جای «شرح لمعه» این کتاب را میخواندند و مباحثه میکردند. فراموش نکنیم که:
جهان چون خط و خال و چشم و ابروست/ که هر چیزی به جای خویش نیکوست
واقعاً اگر طلاب همین مقدار فقه آلمحمد ـ علیهم السلام ـ را هم نخوانند که دیگر باید درِ حوزهها را بست.
2. قصائد سبع «علویات» او آن قدر زیبا و آبدار اند که با خط خوشی نوشته شده و در جایجای حرم امیر مؤمنان (علیه السلام) نصب شده و چشم را مینوازند. خب، معمولاً مثل همۀ چیزهای خوبِ دیگر، طالبان علم از وجود این گوهر گرانبها هم بیخبرند و جا دارد این قصائد را به خاطر بسپارند؛ که:
خوشتر آن باشد که سرّ دلبران/ گفته آید در حدیث دیگران.
3. مرحوم دکتر عبدالمحمد آیتی این قصائد را به فارسی ترجمه و شرحی مختصر کرده. روحش شاد و متنعّم از خوان احسان امیر المؤمنین (علیه السلام) باد.
4. گمان میکردم برخی ابیات را مثلاً به خاطر وحدت بین مسلمین حذف فرموده ـ که اینطور نبود ـ و قصد داشتم در آستانۀ هفتۀ وحدت ابیات مورد نظر را بیاورم تا ببینید هیچ اثر سوئی بر وحدت بین شیعه و سنی نمیگذارند و مثلاً هیچ مولوی باانصافی با خواندن آنها نخواهد گفت: ای شیعیان نابهکار! چرا از این حرفها میزنید؟! وی در یکی از آن قصاید یادی از خلیفۀ اول و دوم کرده و میگوید:
وما أنسَ لا أنسَ اللذین تقدّما/ وفرَّهما والفرُّ ـ قد علما ـ حوبٌ
(هرچه را فراموش کنم آن دو مدّعی را فراموش نتوانم کرد آن گاه که میگریختند و میدانستند که گریختن از رزمگاه گناهی بزرگ است.(1)
ولِلرایة العظمى ـ وقد ذهبا بها ـ/ ملابسُ ذلّ فوقها وجلابیبُ
(و علَم بزرگ، علَم رسول الله (صلی الله علیه و آله)، را به هنگام فرار با خود بردند، گویی بر آن جامۀ خواری و ذلت درافکندند.)
یشلّهما من آل موسى شَمَردَل/ طویلُ نَجاد السیف أجیدُ یعبوبٌ
(از خاندان موسی (علیه السلام) مردی دلیر و بلندبالا و گردنفراز و تیزتک در پی آنها دویدن گرفت و از رزمگاهشان براند.)
یمَجّ منوناً سیفُه وسنانُه/ ویلهب ناراً غمده والأنابیبُ
(مرگ میپراکنْد شمشیرش و سرنیزهاش و از نیام تیغش و از نیزهاش آتش شعله میکشید.)
أ حضرُهما أم حضرُ أخرجَ خاضبٍ/ وذانِ هما أم ناعمُ الخدّ مخضوبٌ
(از مرحب میگریختند و میدویدند آن سان که شترمرغان نر با پرهای سفید و سیاه خود در بیابان میدویدند. آیا فراریان در شمار مردان بودند یا از سادهعارضان حنابسته؟)
عذَرتُکما إنّ الحِمام لمبغَض/ وإن بقاء النفس للنفس محبوبٌ
(عذرتان را میپذیرم؛ زیرا که ناتوانان مرگ را دوست ندارند و زنده ماندن را همگان دوست دارند.)
..........................................................................................................
(1)نمیدانم اهل سنت موقع توجیه کردن آیۀ شریفۀ "لَا یَنَالُ عَهْدِی الظَّالِمِینَ" [سورۀ بقره/ آیۀ 124] (پیمان من و عهد امامت ستمکاران را در بر نگیرد) چه جوابی از این گناه بزرگ دارند؟!