دروس استاد عرفانیان

پـایگـاه ارائـه مطـالب و دروس حـوزوی استـاد عـرفـانیان

دروس استاد عرفانیان

پـایگـاه ارائـه مطـالب و دروس حـوزوی استـاد عـرفـانیان

کانال تلگرام دروس استاد عرفانيان

صوت دروس در ایتا

نرم افزار اجرای فایل ها

نرم افزار دانلود فایل ها

آخرین بارگذاری دروس

ابزار کار آمد

آخرین نظرات

پربیننده ترین مطالب

آخرین مطالب

دست نوشته های استاد... (15)

يكشنبه, ۱۷ آذر ۱۳۹۸، ۱۰:۱۶

1. آقای دکتر شفیعی کدکنی جایی گفته بودند: من بعد از چند سال که در آکسفورد و پرینستون بودم برگشتم... . بلیت گرفتم و [بعد از جنگ اعراب و اسرائیل] سه هفته در قاهره و اسکندریه و آن‌جاها بودم. هرکی را در خیابان می‌دیدم، جوان بی‌کار... . جوانان سادۀ مصری می‌آمدند پیش من که: آقا، ما بیاییم ایران برای ما کار هست؟ آن وقت در ایران تقریباً بی‌کار نداشتیم. واقعاً نداشتیم. ما از کشورهایی مثل هند و پاکستان پزشک و حتی کلفت و نوکر می‌آوردیم. می‌گفتم: من سال‌ها در مملکت خودم نبودم ... . می‌پرسیدم: تو چه درسی خوانده‌ای؟ می‌گفت: من فوق لیسانس ادبیات فارسی دارم. 400 مرکز در مصر فوق لیسانس ادبیات فارسی می‌دادند! دانشجویانی که از ادبیات فارسی فقط یک جمله با لهجۀ عربی یاد گرفته بودند، که: من «دانشگوی» زبان فارسی هستم!

بعد هم اضافه کرده بودند: کاش دولت، برنامه‌ریزان آموزش عالی را به عنوان توریست می‌برد به کمبریج و آکسفورد انگلستان یا ام ای تی یا پرینستون آمریکا تا بفهمند آموزش عالی یعنی چه! فقط در و دیوار این دانشگاه‌ها را می‌دیدند، کافی بود که بدانند با تلقی مرغداری فرق می‌کند. آکسفورد مال پانصد سال پیش است. آنها اگر کوچک‌ترین توسعه‌ای بخواهند انجام دهند، آن قدر مشکلات دارد، شورا دارد، برآورد دارد و ... . خب، این جا نه. این جا یک بخش‌نامه آقای وزیر اعلام می‌کنند که مثلاً در کدکن ما، دورۀ دکترای فلسفۀ غرب [دایر کنند]. فکر نمی‌کنند که دکترای فلسفۀ غرب در کدکن که یک دبیرستان بیشتر ندارد چه جوری [ممکن] می‌شود! با کدام کتابخانه؟ با کدام استاد؟ متاسفانه هیچ کاری‌اش نمی‌توان کرد، هیچ کاری! تبعاً این نوع آموزش... آثار سوئی دارد. هنوز آثار سوء آن شروع نشده است. آثار سوءاش بعداً مشخص می‌شود.

2. داستان امروز ما با این سوادهایی که در مراکز به‌اصطلاح علمی ـ صرف‌نظر از حوزوی و یا دانشگاهی بودن ـ تولید می‌شود هم از همین قرار است. خدا را شکر وسایل ارتباط جمعی هم کمک کرده‌اند که همه خود را علامۀ مادرزاد بدانند. کافی است جایی بنشینید و مثل من گوش شنوایی داشته باشید و با ادب و حوصله به حرف‌های طرف مقابل گوش کنید. آن وقت باران اطلاعات دم‌دستی اینترنتی و غیر آن است که مثل نقل و نبات بر سرتان می‌بارد. حتی بارها پیش آمده که افرادی ـ به قول طلبه‌ها ـ اظهار لحیه کرده‌اند که یقین دارم در تمام طول عمرشان حتی یک کتاب هم نخوانده‌اند. جالب این جاست که وقتی نجابتت را می‌بینند کم‌کم دست به نصیحت و حتی نقد کردنت می‌زنند؛ مانند آقایی که هروقت ضمن صحبت «یا علی» می‌گویم بدون معطلی می‌گوید: نه، فلانی! «یا خدایِ علی» نه «یا علی».

باز یاد بندۀ خدایی افتادم که چند سال قبل ماشینم را برای تعمیر جلوبندی پیشش برده بودم. با دیدن محاسن صورتم یک دفعه همین طور که مشغول صحبت دربارۀ گاو ماده و گوساله بود ـ و این‌که مسئولین بی‌توجه به نیازِ گوساله‌ها گاوهای ماده را کشتار می‌کنند ـ گفت: اینا نمی‌فهمن. خدا رحمت کنه امامو. می‌گفت: از دامن زنه که مرد به معراج می‌ره. لابد «زن» را در ذهن خودش بر گاوهای ماده و «مرد» را بر گوساله‌های بی‌نوا تطبیق کرده بود.   

3. این مقدمات را گفتم تا عرض کنم: اگر گاهی کسی این کمترین را با وجود این همه کوتاهی‌هایی که دارم «استاد» خطاب می‌کند نه تنها لذت نمی‌برم، که فرار را بر قرار ترجیح می‌دهم. به قول شاعر:

در فضایی که به سیمرغ ببالد مگسی/ ننگ پرواز مرا کشت، خدایا قفسی!

4. چون حجم یادداشت‌های گاه‌و‌بی‌گاهی که برای بحث مکاسب تهیه می‌کنم زیاد است و ممکن است فقط به درد رفقایی بخورد که مشغول درس و بحث کتاب شریف «مکاسب» هستند بنا شد این مطالب در کانال دیگری قرار داده شوند (https://t.me/erfaniannokat) و در کانال حاضر نیایند. ان شاء الله صاحب و ولی امرمان این قدم ناچیز را از همۀ ما قبول کند.

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
تجدید کد امنیتی

اسکرول بار


هدایت به بالای صفحه

ابزار رایگان وبلاگ

دست نوشته های استاد... (15) :: دروس استاد عرفانیان