دست نوشته های استاد... (22)
1. دوست عزیزم جناب آقای یخکشی که علّت مبقیۀ بسیاری از دروس این بنده بوده و هستند ـ که اگر تشریف نمیآوردند کار خیلی از درسها به تعطیلی میکشید ـ در زمان جوانی ـ یعنی همان وقتی که: پاک بودن شیوۀ پیغمبری است/ ورنه هر گبری به پیری میشود پرهیزگار ـ دلباختۀ آقای دکتری بودند که گمان میکرد خیلی فلسفه و عرفان میداند. البته کار ایشان "خِتَامُهُ مِسْکٌ" [سورۀ مطفّفین، آیۀ 26] شد و خودشان عاقبت به خیر و از این ورطه رها شدند.
2. آقای یخکشی را عرض میکنم، وگرنه آقای دکتر که در همان حال و هوا هستند و مثلاً فرمودهاند: «هرکس خودش اَلوات است، رقص را فقط اَلواتی و هرزگی میبیند. رقص مولوی را هرزگی میبیند، خب فهمش نمیرسد. خودش این طور است، رقص مولوی را هرزگی میبیند!»
3. چند روز قبل هم رفقای غیرتی کلیپی برایم فرستادند که در آن آقای معمّمی قریب به این مضمون میگفت که: «مگر سماع چیست؟ وقتی مرغ جان تاب ماندن در قفس تن را ندارد خود را به این در و آن در میزند تا رها شود. گاهی میتواند و از دار دنیا مفارقت میکند و گاهی موفق نمیشود و همچنان به در و دیوار میزند که نامش سماع است».
4. خب، التماس دعا در حد تیم ملی و بلکه تیمهای ملی. میخواستم از باب اینکه «الباطل یموت بترکه» چیزی نگویم، اما چنان وقاحتی ـ مخصوصاً در کلام آقای دکتر ـ موج میزند که نمیشود آرام گرفت.
5 راستش را بخواهید دلم برای گناهکاران سالهای دور تنگ شده. آخر مثل بچۀ آدم به گوشهای میرفتند و گناهشان را مرتکب میشدند و دیگر دنبال درست کردن فقه و اصول قضیه نبودند. حالا کار به جایی رسیده که قصد معصیت دارند و علاوه بر احساس محق بودن، فقهای بزرگوار طول تاریخ شیعه را به هرزگی و الواتی متهم میکنند. تفو بر تو ای چرخ گردون تفو!
6. چند روز قبل به مناسبتی در بحث «رسائل» به رفقا اجماع تقدیری را توضیح دادم، که بر اساس آن گاهی مسئله حتی تا مدّتها اصلاً معنون نبوده تا مثلاً قدما نفیاً یا اثباتاً متعرض آن شوند، اما حکمش آن قدر واضح است که مطمئناً اگر هم مطرح میشد جز این فتوایی نمیدادند.
7. گمان میفرمایید اگر این مسئله را از شیخ طوسی و محقق حلّی و علامه و حضرات آیات خویی و آسید احمد خونساری و بروجردی ـ رحمة الله علیهم أجمعین ـ میپرسیدیم میفرمودند: آقای عرفانیان! ول کن این حرفها را. بزن دست قشنگه را که: رقصی چنین میانۀ میدانم آرزوست؟؟؟!!! پنّهت بالله حقّ پناهاته!!!
8. بنده که هرچه دیده و شنیدهام صحبت از نجابت و تعبد استادِ ایشان علّامۀ طباطبایی است. اصلاً مؤمن حقیقی ـ نه آنهایی که به تعبیر ظریفی در قیاس با «المستأکلُ بِدینِه» که در روایات آمده، «المستأکلُ بِریشِه» هستند ـ را با عبادت میشناختند و معتقد بودند: هدف انبیای الهی در دو کلمه خلاصه میشود: التعظیم لأمر الله، والشفقة علی خلق الله.
9. کاش این روزها را نمیدیدیم که به اسم دین و آیین هر ناروایی را روا میدارند و تازه دو قورت و نیمشان هم باقی است.