دست نوشته های استاد... (23)
1. در کانالی شعر زیبایی دیدم و با خودم گفتم: تقدیم کنم شما هم لذت ببرید.
هم روسریات به پشت سر افتاده/ هم موی تو تا قوس کمر افتاده
لا حول و لا قوة إلّا بالله/ اسلام دوباره در خطر افتاده(1)
2. این که البته و صد البته شوخی است و یقیناً دین خدا با موهای سر یک زن به خطر نمیافتد. لابد فکر میکنید میخواهم بگویم: «این گرانیها و... است که کمر دین خدا را میشکند»، اما خدا گواه است گرانی و 3 برابر شدن قیمت بنزین تأثیر خاصی در زندگی ما نداشته؛ چون قبلاً هم پولی برای خرج کردن نداشتیم، و به قول آقای زمانی عزیز: هربار که موج گرانی برمیخیزد فقط حس میکنیم چند برابر فقیرتر شدهایم. ولله الحمد.
3. هرچه باداباد! امروز که درسها تعطیل است و خانهنشین شدهام، تلویزیون روشن بود و بزرگواری داشتند سخنرانی میفرمودند و چون تازگیها رسم شده که جواب استفتائات و پرسشها را خود اعاظم میگویند و به زیردستها نمیسپارند فرمودند: «سؤالی که به دستم رسیده و میخواهم جواب بدهم...». البته لابد من خیلی خیرهسرم و شاید هم چیزی سرم نمیشود، اما یک لحظه احساس کردم اگر بنا بود من حول و حوش این موضوع صحبت کنم بهمراتب بهتر و جذابتر از کار درمیآمد.(2)
4. دوست روحانی بزرگواری همان سال اولی که رسم شد و در ماه مبارک رمضان هر شبکه چند دقیقهای سخنان ـ بهاصطلاح ـ ... را پخش میکرد گفت: «تا الآن اگر احیاناً جایی قشنگ صحبت میکردیم و مردم تحت تاثیر قرار گرفته و بالبال میزدند، میگفتیم: ما که آخوندهای ردۀ پایین هستیم. هنوز آقایان ... را ندیدهاید. اما امسال فهمیدیم که...»، بقیهاش بماند.(3)
5. خب، بیخود و بیجهت نیست که دیگر کسی از ماها نمیپرسد: خرت به چند؟! آخر با این وضع همه خود را سخنران مادرزاد و مرجع تقلید مادرزاد و علّامۀ ذوفنون مادرزاد بهحساب میآورند.(4)
..........................................................................................................
پینوشتها:
(1) انصافاً هم بسیار زیباست. به قول این عبارت که: «من لم یحرّکه الربیع بأزهاره والعود بأوتاره فهو فاسد المزاج لیس له علاج» انسان سالم از دیدنش لذت میبرد. البته چون شارع مقدس منع کرده نباید نگاه کرد، چه با ریبه و چه بدون آن. آیۀ مبارکۀ "قُلْ لِلْمُؤْمِنِینَ یَغُضُّوا مِنْ أَبْصَارِهِمْ...* وَقُلْ لِلْمُؤْمِنَاتِ یَغْضُضْنَ مِنْ أَبْصَارِهِنَّ" (به مردان مؤمن بگو که چشمان خویش فروگیرند... و به زنان مؤمن بگو که چشمان خویش فروگیرند) [سورۀ مبارکۀ نور، آیۀ 30 و 31] که یادتان هست؟! یا شاید شما هم مثل این کمترین در اثر القائات مثلاً استادی ـ که تازگیها شنیدهام شاگردانش از او با عنوان «حضرت علّامه» یاد میکنند ـ گمان میکردهاید میتوان بدون قصد ریبه به سر و روی مبتذلات (زنانی که سخاوتمندانه گَل و گردن خود را در معرض دید همگان قرار دادهاند) نگاه کرد. خدا پدر حضرت استاد آیت الله مددی را بیامرزد که همیشه میفرماید: آخر چگونه میتوان تصور کرد که اگر زنی قصد معصیت دارد شارع هم به شما اجازۀ این کار را داده باشد؟؟؟!!!
(2) حالا اولش نشود که از رادیو و تلویزیون و شبکههای داخلی و خارجی تماس بگیرند و درخواست بدهند. وقت ندارم.
جدّاً از شوخی گذشته صدا و سیما با این همه اعتبار که در بودجۀ سال آینده و تمام این سالها به آن اختصاص داده شده نمیتواند بگردد و چند تا سخنرانی درست و درمان ـ و نه سفارشی ـ که به هیچ جا و هیچ کس هم برنخورد [مگه میشه؟! مگه داریم؟!] پیدا کند؟! 10 میلیارد تومان به من بدهند 9 میلیاردش را میخورم و با یک میلیارد تومان باقیمانده کنفیکون میکنم.
خب، من بخیل نیستم. کار سختی هم نیست. همان طور که برای برنامههای رنگووارنگ فراخوان میدهند ـ که: ویدئویی در چند دقیقه برای ما بفرستید و... ـ این جا هم اعلام کنند: هرکس یک سخنرانی مناسب و پربار برای ما بفرستد، به شرط اینکه نظر کارشناسان ما ـ کارشناسهای راستراستی، نه الکی و سفارششده و از این آقازادهها ـ را تأمین کند مثلاً 10 میلیون تومان هدیه میگیرد [لطفاً یک میلیونش را هم به سخنران بینوایش بدهید که تمام بار بر دوش اوست].
(3) خدا بگویم چهکارت کند حاج شیخ! الآن فکر مردم هزار جا میرود. میگفت: تازه فهمیدیم بزرگوارها هم فقط بلدند مثل هنرپیشهها عند اللزوم با حالتی عاشقانه و عارفانه سر را به سمت دوربینِ ـ مثلاً ـ شمارۀ 2 بچرخانند.
(4) آخ که چهقدر دلم برای علّامههای راستکی تنگ شده.