دست نوشته های استاد... (35)
1. عزیز بزرگواری که کانالی دارند و برووبیایی، بعد از مطلب اخیر فرمودهاند: بسیار جالب و زیبا... نکتهتان در مورد تمیز هم خیلی به دردم خورد. همین جا از لطف ایشان و بزرگواران دیگری که خودشان منبع فیضاند و گاه و بیگاه بنده را تشویق میکنند تشکر میکنم. اما گفتهاند:
غرّه مشو که مرکب مردان مرد را/ در سنگلاخ بادیه پیها بریدهاند
2. س: سلام علیکم. درمورد بحث مبنی نشدن تمییز جوابی داده بودید که در کانالتون منتشر شد. درمورد ظرف چی می فرمائید؟
الظرف وقت أو مکان ضمِّنا/ «فی» باطّراد ک«هنا امکث أزمناً». ظرف برای چی مبنی نشده؟
ج: چون دائم الاضافه است و طبعاً شباهتش غیر مُدنی خواهد بود. لذا غایات که قطع از اضافه میشوند مبنی میگردند.
س: ظروف دائم الاضافهاند (ضرب زید عمراً ساعةً، یا صلّیت دهراً)؟ شاید منظورتان این هست که چون اغلب ظروف اضافه میشوند اطّراداً معرب میشوند؟ فیه تامّل.
ج: سلام علیکم. موقعی که سؤالات را فرستادین مشغول بحث «رسائل» بودم. اما الجواب:
تضمن الاسم معنى الحرف على نوعین: الأول یقتضی البناء، وهو أن یخلف الاسم الحرف على معناه ویطرح غیر منظور إلیه ـ کما سبق فی تضمن «متى» معنى الهمزة و«إن» الشرطیة ـ، والثانی لا یقتضی البناء [و] هو أن یکون الحرف منظورا إلیه لکون الأصل فی الوضع ظهوره، وهذا الباب من هذا الثانی. [حاشیة الصبان على شرح الأشمونى لألفیة ابن مالک، ج 2، ص 186]
الشبه المعنوی، هو أن یکون الاسم قد تضمن معنى من معانی الحروف، لا بمعنى أنه حل محلا هو للحرف ـ کتضمن الظرف معنى «فی» والتمییز معنى «من» ـ، بل بمعنى أنه خلف حرفا فی معناه؛ أی أُدّی به معنى حقّه أن یؤدّى بالحرف لا بالاسم؛ سواء تضمن معنى حرف موجود کما فی «متى»؛ فإنها تستعمل للاستفهام نحو: «متى تقوم؟» وللشرط؛ نحو: «متى تقم أقم»، فهی مبنیة لتضمنها معنى الهمزة فی الأول، ومعنى «إن» فی الثانی، وکلاهما موجود أو غیر موجود. [حاشیة الصبان على شرح الأشمونى لألفیة ابن مالک، ج 1، ص 79]
س: ممنون خدا اجرتان دهد.
ج: سلام مجدد. بنده از پیگیری شما و متعبد نبودنتان ممنونم.
3. بله، همین طور که ملاحظه میفرمایید شورای فقاهت ـ و لابد در این جا باید بگوییم: شورای نحو ـ برای امثال بنده که ابجدخوانی بیش نیستم بسیار مفید و راهگشاست، اما فقیه!!!
4. زمان مرحوم آیت الله العظمی بروجردی اجلّاء فراوانی در گوشه و کنار ایران بودند، اما حتی به ذهن کسی خطور نکرد که «بیاییم برویم یک شورای فقاهتی تشکیل دهیم» و «آقای بروجردی که معصوم نیست» و «نه! احتمال دارد ایشان اشتباه کرده باشد یا نه؟!» و امثال اینها.