دروس استاد عرفانیان

پـایگـاه ارائـه مطـالب و دروس حـوزوی استـاد عـرفـانیان

دروس استاد عرفانیان

پـایگـاه ارائـه مطـالب و دروس حـوزوی استـاد عـرفـانیان

کانال تلگرام دروس استاد عرفانيان

صوت دروس در ایتا

نرم افزار اجرای فایل ها

نرم افزار دانلود فایل ها

آخرین بارگذاری دروس

ابزار کار آمد

آخرین نظرات

پربیننده ترین مطالب

آخرین مطالب

دست نوشته های استاد... (37)

شنبه, ۲۱ دی ۱۳۹۸، ۰۲:۱۱

1. یکی از صاحبان قلم که خیلی سال‌ قبل (البته نه پیش از میلاد مسیح) در مشهد بحث‌های این جانب را قابل دیده و قدم رنجه می‌فرمودند و اکنون استاد یکی از رشته‌های علوم انسانی ـ که فعلاً نیازی به نام بردن از آن نیست ـ  هستند بعد از متن اخیر برایم نوشتند:

سلام و ارادت لبخند خدایی در همون کانال نظرسنجی کنین ببینین چند نفر فهمیدن!

بنده هم ابتدا جواب دادم: «اکثر مخاطبان بنده طلبه‌اند» و بعد که بیشتر فکر کردم نوشتم: احتمالاً تصمیم‌گیرندگان و متولیان امر در این چند دهه مثل شما فکر می‌کرده‌ و چون دیده‌اند طلبه‌ها به کتاب‌ها نمی‌رسند کتاب‌ها را به طلبه‌ها رسانده‌اند.

2. عزیز دلی که دارند از نردبان فقاهت بالا می‌روند بذل لطف فرموده و زحمت ما را کم کرده‌ (که ای کاش برای تمام متن چنین شود) و نوشته‌اند:

خلاصۀ داستان این بوده است:

♦ داعى بالله در طبرستان قیام کرد و به حکومت رسید . شخصی (که ظاهراً اسمش ابوالمقاتل یا ابن‌مقاتل بوده است) در روز عید مهرگان به نزد او آمد و قصیده‌اى برای ایشان انشاء کرد و خواست در ضمن آن قصیده بگوید که: یک بشارت نیست، بلکه دو بشارت است!

اما شعر خود را با #نفی شروع کرد و چنین خواند:

√ لا تَقُلْ بُشْرى وَ قل لی بُشْرَیانِ/ غُرَّةُ الدّاعى وَ یومُ الْمِهْرَجان

◊ نگو : بشارت ! بلکه بگو : دو بشارت : یکى آغاز حکومت داعى باللّه و دیگرى عید مهرگان.

♦ داعى بالله از این‌که او سخن خود را با نفی آغاز کرد، خوشش نیامد، لذا به او اعتراض کرد و گفت: خوب نیست که اوّل شعر کلمۀ «لا» باشد. 

لذا این مصراع می‌بایست بعد از مصراع ثانی خوانده شود.

◊ ابوالمقاتل گفت که: اشکالی ندارد؛ زیرا افضل الذکر (لااله الا اﷲ) و اوّله حرف النهی!

♦ وقتی به این جای داستان رسیدم به یاد آن شعری افتادم که فرزدق در وصف زین‌العابدین (علیه السلام) خوانده بود و آن را در «مغنی» نیز خوانده بودیم:

ما قالَ «لا» قَطُّ إِلّا فى تَشَهُّدِهِ/  لَوْلاَ التَّشَهُّدُ کانَتْ لاؤُهُ نَعَمُ

◊ ناگفته نماند این داستان طبق هر دو نقلی که شده، نشان می‌دهد که قدما چه‌قدر در این مسائل ادبی دقیق بوده و چه همت‌هایی داشته‌اند ....

 و در همین راستا با شعری زیبا برخورد کردم که گفته بود :

تا سخن زیبا شود یا شعر شیوا در کلام/ نکته‌ها باید رعایت کرد از حال و مقام

«لاتقُل بُشری» سرود، آن گه «و لکن بشریان»/ ز افتتاح زشت فاسد گشت حُسن اختتام

 آن‌که "ادلی دلوه" چون دید یوسف را به چاه/ ابتدا فرمود: "یا بُشری"، سپس "هذا غلام"

نظرات (۲)

۲۹ دی ۹۸ ، ۰۶:۵۰ شهاب الدین
سلام.لاءه خبر کانت است و منصوب.تایپیت دقت کند چون همه میدانند استاد عرفانیان ادیب است واز ایشان توقع دارند
پاسخ:
سلام علیکم. 
این «لا» در این بیت اسم است و عمل هم نمی‌کند.
خبر کانت «نعم» است و به خاطر قافیه مرفوع آمده.
موفق باشید
ما دوباره هم متوجه نشدیم D: ولی همنقد هم که فهمیدیم جالب بود. نه ما طلبه نیستیم ولی مگه فقط طلبه ها باید پای درس بشینن؟ شاید به ما هم چیزی رسید.
پاسخ:
سلام
استاد هم فرموده اند که اکثرا طلبه...
موفق باشید

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
تجدید کد امنیتی

اسکرول بار


هدایت به بالای صفحه

ابزار رایگان وبلاگ

دست نوشته های استاد... (37) :: دروس استاد عرفانیان