دست نوشته های استاد... (39)
1. از این تعبیر «واژگونی خودرو» ـ که حدود 5 ماه است که به همین خاطر با آن آشناتر شدهام ـ خوشم آمده؛ چون از «چپ کردن ماشین» و «ملّق زدن» (که بین مشهدیها مرسوم است) و امثال آن باکلاستر است. گاهی بهطنز سر کلاسها میگویم و رفقا از خنده ریسه میروند.
2. امشب با تعبیر «مجتهد کوچک» آشنا شدم. این بار خودم از خنده ریسه رفتم. یکی از فضلا که تازگیها بحث «لمعه» را مشرّف فرمودهاند و با لحن عربی بسیار زیبایی در خواندن پاورقیهای کتاب «الزبدة الفقهیّة» مساعدت میکنند تعریف کردند که: مدتی است در شهر ما به جای «شرح لمعه» فلان کتاب خوانده میشود و (برای اغوا کردن طلاب) میگویند: هرکس این کتاب را بخواند مجتهدی کوچک خواهد شد. من هم ابتدا همان را خواندم و بعد از مدتی دیدم هیچ اثری از فروع متنوعی که در «شرح لمعه» از آنها بحث شده در این کتاب به چشم نمیخورد.
3. سال گذشته هم اعلامیهای در و دیوار این جا را مزیّن کرد که وعده میداد: ما پس از یک سال از شما مجتهدی در همۀ دانشها ـ و به تعبیر خودم: علوم اولین و آخرین ـ میسازیم.
4. در مقابل این همه نمونههای سخیف و مضحک یادم افتاد که 15 ـ 20 سال قبل با آقازادۀ بزرگوار یکی از اعاظم مشهد مقدس رفیق بودم که در شهر قم و زیر سایۀ حضرت فاطمۀ معصومه (سلام الله علیها) مشغول تحصیل در مقطع کارشناسی ارشد در رشتۀ «فقه و مبانی حقوق» دانشگاه قم بودند. ایشان از قول پدر بزرگوارشان تعریف میکردند که وقتی بعد از مدتی حضور در درس حضرت آیت الله سیستانی ـ حفظه الله ـ از ایشان پرسیدم: «اگر همین طور که الآن درس میخوانم به تحصیل ادامه دهم چند سال دیگر مجتهد خواهم شد؟» فرمودند: «اگر واقعاً همین طور که الآن مشغول هستی به تحصیل ادامه دهی 10 سال دیگر مجتهد خواهی شد».
5. خب، جای رفقایی که مشغول خواندن رئیس العلوم (منطق) هستند حسابی خالی است. بیایند و یک قضیۀ منفصلۀ حقیقیه درست کنند که:
الف. یا حضرت آیت الله (و احتمالاً مرحوم شیخ انصاری که دربارۀ اجتهاد فرموده است: «وفّقنا الله للاجتهاد الذی هو أشدّ من طول الجهاد» [فرائد الأصول، ج 1، ص 493]) تصوّر صحیحی از مفهوم اجتهاد نداشتهاند.
ب. یا ما ـ و فقط و فقط ما ـ میدانیم اجتهاد یعنی چه.