دروس استاد عرفانیان

پـایگـاه ارائـه مطـالب و دروس حـوزوی استـاد عـرفـانیان

دروس استاد عرفانیان

پـایگـاه ارائـه مطـالب و دروس حـوزوی استـاد عـرفـانیان

کانال تلگرام دروس استاد عرفانيان

صوت دروس در ایتا

نرم افزار اجرای فایل ها

نرم افزار دانلود فایل ها

آخرین بارگذاری دروس

ابزار کار آمد

آخرین نظرات

پربیننده ترین مطالب

آخرین مطالب

دست نوشته های استاد... (43)

جمعه, ۴ بهمن ۱۳۹۸، ۱۳:۳۷

1. یکی از اساتید بزرگوار دانشگاه که فکر می‌کنند بنده چیزی بلدم دیروز با ارسال این مطلب: «[Forwarded from دفتر آیت الله...] انشا الله این آتش زدن کتاب هاریسون نماد طب شیمیایی در افق تاریخ انسانیت بپیچد وباعث ویرانی طب متحجر شیمیایی شود. این پایان وابستگی طبی به مافیای کثیف داروهای شیمیایی است» پرسیدند: «آقا در سنت نبوی یا ائمه چنین چیزی داریم؟ کتاب کفر که نیست... علمه ... ولو غلط». بنده هم در جواب نوشتم: «تنها یک مورد داریم،(1) ولی استاد بزرگوار حضرت آقای مددی زیربار نرفتند». ایشان ادامه دادند: «بازتابش در دانشگاه به‌ویژه علوم پزشکی متاسفانه زیاده» و بنده: «آفرین به اینها که این قدر بی‌کارند» و ایشان: «وقتی دنبال بهانه یا تمسخر باشند ...» و من: «خب، تمسخر هم دارد. هم کار آن آقا و هم اینها».

2. یک بار خدمت استاد دربارۀ برخی که به کتاب‌خانه‌های معروف می‌رفتند و کتاب‌های فلسفه و عرفان و امثال آن را (مثلاً به‌عنوان «کتب ضالّه») برای معدوم کردن سرقت می‌کردند پرسیدم و این‌که الآن مقداری از آن کتاب‌ها هست و مانده‌اند چه کنند؟ فرمودند: برگردانند به همان جا. عرض کردم: لازم نیست امحاء کنند؟ یکی از آن نگاه‌های عاقل اندر... کردند که حرف در دهانم ماسید.

3. شاید این مطلب جواب ابهامات را بدهد:

جناب استاد کراراً و مراراً و تکراراً دربارۀ بحث «قطع قطّاع» که در علم اصول آمده تذکر فرمودند که: قطّاع (یعنی کسی که به قول حضرات: «از پریدن کلاغ» و به تعبیر بنده: «از دویدن الاغ» برایش قطع و یقین پیدا می‌شود) مریض است و باید او را برای درمان پیش دکتر برد، نه این‌که برایش در علم اصول حسابی باز کنیم و از تکلیف شرعی‌اش بحث کنیم که: خودش چه وظیفه‌ای نسبت به قطعش دارد و دیگران چه وظیفه‌ای در مقابل قطع او دارند؟

 

پانوشت:

(1) وروى [عن] عبد الملک بن أعین، قال: قلت لأبی عبد الله (علیه السلام): إنی قد ابتلیت بهذا العلم، فأُرید الحاجة، فإذا نظرت إلى الطالع ورأیت الطالع الشرّ

جلست ولم أذهب فیها، وإذا رأیت الطالع الخیر ذهبت فی الحاجة، فقال لی: تقضی؟ قلت: نعم. قال: أحرق کتبک. [من لا یحضره الفقیه، ج 2، ص 267، ش 2402]

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
تجدید کد امنیتی

اسکرول بار


هدایت به بالای صفحه

ابزار رایگان وبلاگ

دست نوشته های استاد... (43) :: دروس استاد عرفانیان