دست نوشته های استاد... (45)
1. ایام شهادت خانم فاطمۀ زهرا ـ سلام الله علیها ـ با همۀ مناسبتهای دیگر فرق میکند. بله، ممکن است خیلیها توی گروههایشان بنویسند: «بحث شیعه و سنی مطلقاً ممنوع»، ولی «ما بیخیال سیلی مادر نمیشویم».
2. نمیدانم چرا وقتی از این حرفها میزنی برخی گمان میکنند معنایش توی سر و کلۀ هم کوبیدن و خون و خونریزی است، اما شهد الله افتخار مىکنیم که پیرو مکتب و مذهبی هستیم که صراحتاً اعلام میکند: اگر به خاطر حرف شما در شرق عالم خونی در غرب عالم بر زمین ریخته شود شما مسئولید.(1) قبلاً هم عرض کردم: ما با اهل سنت در ریز و درشت عقائد و احکام اختلاف داریم، اما نزاع و دعوا و درگیری نه.
3: آن قدر در مجالس و دورهمیها سخنان علمی و اصولی ترک شده که رفتهرفته جوانهایمان گمان کردهاند اختلاف شیعه و سنی از جنس اختلافهای مثلاً دو تیرۀ عرب است، غافل از اینکه: "هَذَانِ خَصْمَانِ اخْتَصَمُوا فِی رَبِّهِمْ" [سورۀ حج، آیۀ 19] (اینان دو دشمناند که در مورد خدا دشمنى کردند)، وگرنه:
چونکه بیرنگی اسیر رنگ شد/ موسیای با موسیای در جنگ شد
چونکه این رنگ از میان برداشتی/ موسی و فرعون کردند آشتی.
4. خب، تلویزیون ما دارد به مناسبت ایام کلّی سمنو نشان میدهد. یعنی حرفها ته کشیده؟! آخر این طور که نمیشود!!! دینی که آمده تا قیام قیامت بماند و مذهبی که خود را میراثدار راستین ختم رسولان (ص) میداند تمام بضاعتش همین قدر است؟!
5. عزیزی برایم بخشی از یک سخنرانی را فرستاده و نوشتهاند: «این حجم از اباطیل جای سوال دارد!!!». خواستم به ایشان و همۀ دوستان دیگر خاطرنشان کنم: جای هیچ تعجب و سؤالی نیست. بارها و بارها در محافل خصوصی و عمومی عرض کردهام: هر سخنران همان مقدار که برای شخصیت مورد نظر ارزش و اعتبار قائل است برای منبرش وقت میگذارد. این دوستان در عمل دارند نشان میدهند برای خاندان عصمت و طهارت چه وزنی قائلاند.
6. خب، وقتی به جای احکام و تفسیر و اخلاق ناب دینی در مجالس مذهبی این حرفهای صدتایکغاز زده میشود دیگر چه انتظاری دارید؟ آقایی را میشناختم که صابونش به تن همه خورده بود و ماشاللا هزار ماشاللا زیارت اربعینش هم ترک نمیشد و از آن طرف میگفت: «اگه آدم بخواد به بدهیاش فک کنه که نمیتونه زندگی کنه». یا بزرگواری تعریف میکرد که ناشری بیش از نیمی از مبلغ قراردادم را لوطیخور کرد که پدر و پسر و پدرزن و باجناقهایش همه روحانیاند.
7. البته همه جور جنسی در بساطم دارم و آشناهایم منحصر به این عتیقهها نیستند. یکی از رفقا که قم زندگی میکرد برادرش ورشکست شد و ناچار شدند برای جبران خانۀ پدری را بفروشند، اما افاقه نکرد. دوستمان هم به شهرشان برگشت و با برادرش مرد و مردانه ایستادند و به جای فرار به پرداخت الباقی بدهیها مشغول شدند. یک بار گفت: بعضیها به شوخی و جدی به من میگویند: «بععععله دیگه، آخر قم بودن به کار و کاسبی ختم میشه!»
من هم خدمت جناب ایشان عرض کردم: اتفاقاً آخر و عاقبت قم بودن باید به این کار شرافتمندانه ختم شود، وگرنه:
علم چندان که بیشتر خوانی/ چون عمل در تو نیست نادانی
نه محقق بود، نه دانشمند/ چارپاپی بر او کتابی چند
آن تهی مغز را چه علم و خبر/ که بر او هیزم است یا دفتر
8. اتفاقاً ایشان با وجودی که طلبگی نکرده اما انگار خیلی غصۀ دینفهمی دارد و در کلاسهایی که برای دانشافزایی حقیقی ـ و نه کسب مدرک ـ در معارف دینی برگزار میشود مجدّانه شرکت میکند. "فنعم أجر العاملین".
9. این را امشب شیر پاک خوردهای برایم فرستاده و تسلیت گفته:
إن تَکُن ترجو رضا ربِّ السّما/ وملیکِ الخلقِ من إنسِِ وجن
کلَّما أصبحتَ أو أمسیتَ قُل:/ لعــن الله الذی قــال: ”وإن“
بنده هم حالم خوش شد و نوشتم: رحمت بر شیری که خوردهاید.
10. یک بار خدمتتان نوشتم:
گمان میکنید اگر ستمی که اینها بر خاندان پیغمبر (ص) رواداشتهاند برای افراد (شیعه، سنی و یا حتی لامذهب) اثبات شود ـ که این کار در جای خود انجام شده ـ، حتی یک نفر هم پیدا میشود که از لعن کردن کسی که به خانۀ امیر مؤمنان قشونکشی کرده و بر اساس روایات شیعه از ضرب و شتم دخت مطهّر نبی اسلام (ص) هم امتناع نکرده... امتناع کند؟ ما که ابناء بشر را عاقلتر از اینها میدانیم.
پانوشت:
(1) این را سالها قبل سر درس اصول فقه («رسائل» یا «کفایه») از حضرت استاد موسوی تهرانی شنیدم. آدرسش فعلاً طلبتان.