دست نوشته های استاد... (46)
1. نمیدانم این شعر را شنیدهاید که:
اگر دستم رسد بر چرخ گردون/ ازو پرسم که این چون است و آن چون
یکی را دادهای صد گونه نعمت/ یکی را قرص جو آلوده در خون
بندۀ سراپاتقصیر هم اگر فردای قیامت از زیر بار جرائمم جان سالم بهدر ببرم(1) حتماً و حتماً به درگاه لایزال ربوبی خواهم نالید که: آخدا! چرا به ما پولی ندادی که دانشگاهی بزنیم و حرفهای قشنگقشنگ تحویل خلق الله دهیم؟! آخر بزرگواری از همین گروه با اشک و آه چیزی توی این مایهها فرمودهاند که: فردای قیامت مادرم زهرا (س) به من خواهد گفت: وحدت امّت پدرم! وحدت امّت پدرم!(2)
2. حضرت استاد آیت الله مددی ـ حفظه الله ـ مع الواسطه داستانی از حضرت آیت الله بروجردی ـ رحمة الله علیه ـ تعریف میکنند که عمق تفکرات آن مرحوم را نشان میدهد. ایشان میفرمایند: زمان مرحوم آیت الله العظمی حاج شیخ عبد الکریم حائری ـ رحمة الله علیه ـ به آیت الله بروجردی عرض شد: چرا قم تشریف نمیبرید و آن جا توطن نمیفرمایید؟ ایشان هم فرمودند: اگر قم بروم از دو حال خارج نیست. یا باید سر از وحدت درآوریم که با روحیات من نمیسازد و یا سر از اتحاد که با توجه به روحیات اطرافیان آقای حاج شیخ امکانپذیر نیست.
3. بله، بله، اتحاد امت اسلام ضرورت زمان معاصر و هر زمان دیگری است. اما این کجا و وحدت کجا؟! آدم یاد وحدت حوزه و دانشگاه میافتد!
4. آقا یا خانم «اقتصاد شفاف» (جنسشان را نمیدانم. حرفهایشان به دردم میخورد، که ممنون) به همراه یک فایل تصویری متنی گذاشتهاند که: «حراج انسانیت در خیابان ولیعصر تهران/ زنان نیازمندی که نقش مانکن زنده را بازی میکنند!
سرمایهداری عریانتر از همیشه در ایران جولان میدهد. این جا خیابان ولیعصر تهران است، و آن چند زن بیچاره جسم و زیبایی خود را برای زنده ماندن در کلانشهر بیرحم در پشت ویترینها به نمایش گذاشتهاند. جایی که آدمیت مرده و انسانیت به اسفلالسافلین سقوط کرده است.
این جا نه نیویورک و لندن است و نه پاریس و توکیو. این جا خیابان ولیعصر تهران است. طولانیترین خیابان خاورمیانه. حالا طولانیترین آه را میشود این جا از عمق جان کشید».
5. جانم به فدای مولایمان امیر المؤمنینِ ـ به قول حذیفه: حقیقی ـ (ع) که وقتی یتیم دردمندی میدید میگریست و میفرمود:
ما إن تأوّهتُ من شیء رُزیت به/ کما تأوّهتُ للأطفال فی الصغر
قد مات والدهم من کان یکفلهم/ فی النائبات وفی الأسفار والحضر(3)
پانوشتها:
(1) چرا که نه؟! آخر،
سوّدتُ صحیفة أعمالی/ ووکلتُ الأمر إلی حیدر
(2) این نقل قول باید کاملتر و دقیقتر از این میشد، ولی عزیزی که قول داده بودند متن کاملش را برایم بفرستند مشمول این شعر شدند که:
هزار وعدۀ خوبان یکی وفا نکند.
(3) اگر عربی بلد نیستید بدهید یکی این دو بیت و همچنین بیت پانوشت اول را برایتان معنا کند. البته دو بیت اخیر داستان زیبایی هم دارد که ان شاء الله به مناسبتی دیگر عرض خواهم کرد.