دست نوشته های استاد... (52)+عکس
1. خیلی از چیزهایی را که به شکل لطیفه و داستان و امثال آن میشنیدیم کمکم به چشم خود دیدیم. این هم شاید از آفات بالا رفتن سنّ و سال است. چند سال قبل عزیز بزرگواری تعریف کردند که: با خبر شدیم آمار طلاق در یکی از شهرستانها به صفر رسیده. وقتی با اشتیاق قضیه را پیگیر شدیم تا ببینیم چه نسخۀ شفابخشی دارند تا در جاهای دیگر هم آن را عملیاتی کنیم، معلوم شد مدتی است مثلاً استانداری بخشنامه کرده که در آن شهرستان از ثبت طلاق خودداری شود و مردم بهناچار برای این کار به شهرستانهای دیگر میروند و به این ترتیب آمار طلاق در آن جا به صفر رسیده.
2. مدتی قبل خبر آمد خبری در راه است. بله، معلوم شد طلاق سهمیهبندی شده. تازگی هم سخنگوی کمیسیون... اعلام فرمودند: «مردانی که از توانایی مالی لازم برای ادارۀ زندگی برخوردار نیستند، ازدواج نکنند تا برای دستگاه قضایی بحران ایجاد نکنند». بنده البته محلّل نیستم تا برای هر چیز تحلیل و راه حلی ارائه کنم، اما تا همین دیشب به این کار «پاک کردن صورت مسئله» گفته میشد. لذا به عزیزان مجرد دور و برم سریعاً پیغام فرستادم که: تا ازدواج سهمیهبندی نشده، به هم بگردید.
3. چند سال قبل خانمی تماس گرفته و پرسید: «ممکنه ستارۀ من و همسرم رو نگاه کنین و ببینین با هم سازگارن یا نه؟» خدا گواه است اصلاً انتظار این یکی را نداشتم و عذرخواهی کردم که: گمان کردم استخاره میخواهید و اصلاً طالعبینی و... را بلد نیستم و... . بعد البته خودم را سرزنش کردم که: چرا به ایشان نگفتم: اگر شما و همسرتان همانی باشید که قرآن کریم فرموده، که: "هُنَّ لِبَاسٌ لَکُمْ وَأَنْتُمْ لِبَاسٌ لَهُنَّ" [سورۀ بقره، آیۀ 187] ـ یعنی مانند لباسی باشید که هم از هرچیز دیگر به انسان نزدیکتر است و هم عیب طرف را میپوشاند ـ حتماً "لِتَسْکُنُوا إِلَیْهَا" [سورۀ روم، آیۀ 21] خواهد شد و آرامش خواهد آمد و مگر ستارهها مغز... خوردهاند که در این صورت با هم نسازند.
4. خدایا! ما را چه شده که عشقورزی را فراموش کردهایم؟! مگر پیامبر (صلی الله علیه و آله) و اهل بیت عصمت و طهارت ـ علیهم السلام ـ کانون عطوفت و مهرورزی نبودند و مگر رسول گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله) که هنگام فوت فرزند دلبندشان ابراهیم (علیه السلام) مانند ابر بهار میگریستند در جواب کجفهمی که به ایشان اعتراض کرد نفرمودند: «القلب یحزن والعین تدمع، ولا نقول ما یغضب الربّ» (قلب آتش میگیرد و آب از دیده فرومیریزد، اما جز رضای پروردگار بر لب جاری نمیکنیم)؟ یعنی گمان میکنید به این ترتیب دیگر مشکلات دنیا و آخرت نسل جوان را حل کردهاید و در این برهوت بیمعنویت و خالی از هویت خلائی برایشان باقی نمیماند؟! من که هرچه فکر میکنم عقلم به حکمت راه حلهای دوستان ـ البته اگر بر فرض محال حکمتی داشته باشد ـ قد نمیدهد. اما با اجازه شعری از سعدی تقدیم میکنم که ببینید قدما چه تصوری از ازدواج داشتهاند:
زن خوب فرمانبر پارسا/ کند مرد درویش را پادشا
برو پنج نوبت بزن بر درت/ چو یاری موافق بود در برت
همه روز اگر غم خوری غم مدار/ چو شب غمگسارت بود در کنار
کرا خانه آباد و همخوابه دوست/ خدا را به رحمت نظر سوی اوست
چو مستور باشد زن و خوبروی/ به دیدار او در بهشت است شوی
کسی بر گرفت از جهان کام دل/ که یکدل بود با وی آرام دل
اگر پارسا باشد و خوشسخن/ نگه در نکویی و زشتی مکن
زن خوشمنش دلنشانتر که خوب/ که آمیزگاری بپوشد عیوب
ببرد از پریچهرۀ زشتخوی/ زن دیوسیمای خوشطبع، گوی
بر آن بنده حق نیکویی خواسته است/ که با او دل و دست زن راست است
5. خب، سخت نگیرید. این بزرگواران هم ـ ان شاء الله ـ قصد بدی ندارند. نقداً چند متن عاشقانه از همانها که وعده داده بودم و رفقا مدام تشکر میکنند خدمتتان باشد. این هم هدیۀ ناقابل این کمترین برای ازدواج سراسر خیر و برکتتان.
برگ سبزی است تحفۀ درویش/ چه کند بینوا؟ ندارد بیش.
للناس فی الشهر هلال و لی
فی وجهها کلّ صباح هلال
برای مردم در هر ماهی یک هلال است و برای من
در صورت او هر صبحْ هلالیست
لاتلوم نظراتی لوم جمالک!
سعدی:
دوستان عیب کنندم که چرا دل به تو دادم
باید اول به تو گفتن که چنین خوب چرایی
منبع: کانال صُدغَیها
حدّثینی عن الثورة والحرّیة والنّضال... ثم قبّلینی
هرچه میخواهی با من از انقلاب و آزادی و جنگ بگو، اما بعد از آن مرا ببوس
بعدد الرصاصات التی اُطلقت علی جبهات المعارک، أحبک
به تعداد گلولههایی که در جبهههای جنگ شلیک شدند، دوستت دارم.