اتحاد افق
1. گاهی نداشتن تصوری صحیح از صورت مسئله انسان را فرسنگها از مقصد اصلی دور میکند. این امر البته برای بزرگانی مانند مرحوم آیت الله العظمی خویی و اعاظمی در مستوای ایشان متصور است و امیدوارم حضراتی که در همین عوالم خودمان سیر میکنند و با اعتماد به نفسی مثال زدنی خود را مجتهد میدانند یک وقت آنچه را گفته شد به خود نگیرند.
2. حضرت استاد آیت الله مددی ـ حفظه الله ـ بهعنوان مثال از بحث پرسروصدایی یاد میکنند که در زمان ما درگرفته که آیا در عبارت «فإن شهد أهل بلد آخر علی أنهم یصومون ثلاثین یوما»(1) تعبیر «إن شهد أهل بلد آخر» اطلاق دارد یا خیر؟ و طبعاً بعضی مباحث اطلاق و قدر متیقن و انصراف و مناشئ انصراف را پیش کشیدهاند، در حالی که اصلاً تمام این بحثها بیهوده است؛ چرا که نکته روی «بلد آخر» نیست، بلکه روی «أهل» است.
3. مرحوم آیت الله خوئی در «منهاج الصالحین» بحث هلال برای آفاق مختلف را استدلالی نوشته و فرمودهاند: صاحب «حدائق» هم قائل است که اگر یک جا رؤیت شود در همه جاها حجت است.(2) این نشان میدهد که ایشان دنبال یک موافق بوده و به صاحب «حدائق» برگشتهاند، در حالی که صاحب «حدائق» معتقد بوده اگر زمین کروی بود همچنان که روز و شب به مناطق مختلف فرق می کند هلال هم فرق می کند و از آیات و روایت هم این درمیآید که زمین کروی نیست و چون زمین کروی نیست لذا اگر در جایی رؤیت هلال بشود برای همه جا حجت است.(3)
به هر حال معنای این سخن آن است که این قول ایشان آن قدر شاذ بوده که ایشان مجبور شدهاند به مثل صاحب «حدائق» پناه ببرند و خود آقای خوئی بعدها فرمودند: مراد از «بلد آخر» جایی است که در وقت رؤیت هلال در این نقطه در آن جاها هم شب باشد. در مقابل هم عدهای گفتند: نه، بعید است مراد بلاد بعیده باشد و انصراف به بلاد قریبه دارد.
4. در «تفسیر قرطبی» نوشته: تفاوت بین مصر و خراسان بالاتفاق و بالاجماع حجت نیست؛ یعنی اگر در مصر رویت شد برای خراسان حجت نیست.(4) اصلاً در میان اهل سنت چون مسائل اجتماعی بود و گاهی برای تعیین اول ماه اختلاف و درگیری پیش میآمد، مراکز حکومتی برای اینکه این اختلافها را بردارند حاکم میآمد معین میکرد که الآن اول ماه است و این اول ماه که مثلاً در بغداد معین میشد تا بصره و نجف و حتی ممکن بود تا کرمانشاه و اهواز و ... هم این حکم نافذ باشد، اما برای ماوراء النهر و آخر خراسان اصلاً معقول نبود.
5. این روایت اصولاً در آن زمان مسئله و فرعی بوده که مطرح بوده و فقهای کوفه (ابوحنیفه و اصحابش) قائل بودند، نه فقهای مدینه، و این بحث هم در دنیای فقه بهتدریج از همان قرن اول و اوائل قرن دوم آمد و معروف به ملازمه بین دو رؤیت و دو شهادت شد. این ملازمه بعدها شکل علمی به خودش گرفت که اگر مثلاً بلاد شرقی (مثلاً در پاکستان) دیدند برای بلاد غربی (مثل ایران) خوب است، اما اگر در ایران دیدند برای پاکستان خوب نیست. بعدها مسئلۀ شمال و جنوب هم مطرح شد و اینها بحث های علمی بود.
6. این را آقایان مراجعه نفرمودهاند و در «بدائع الصنائع» کاسانی هم آمده.(5) حرف ابوحنیفه خلاصهاش این بود که: اگر مثلاً در اصفهان عامۀ مردم دیدند (یعنی در اصفهان همه دیدند) این برای قم حجت است، اما اصفهان فقط دو نفر دیدند (از باب شهادت و تعبد به شهادت) این فقط برای اصفهان خوب است و به درد قم نمیخورد. سرّ مسئله هم این است که اگر در اصفهان واضح بود و همه دیدند پس برای قم هم حجت است و معلوم میشود در قم به جهت مانعی رؤیت نشده، اما اگر در اصفهان همه ندیدند و تنها دو تا عادل شهادت دادند که ما دیدیدم، ادلۀ حجیت فقط به مقدار اصفهان را میگیرد، و به درد قم نمیخورد.
7. معلوم شد نکته در کلمۀ «بلد آخر» نیست، بلکه روی کلمۀ «أهل» است. «أهل بلدٍ» یعنی همه دیدند و اصلاً بحث «بلد آخر» نبوده و آن فرع دوم ـ که اگر بینه باشد ـ در روایت ما نیامده. چون اصل اولی این بود که باید رؤیت (صوموا للرؤیة) باشد،(6) نیاز نبود فرع دوم بیاید. خب، انصافاً هم وجداناً همین طور است که اگر این قدر علنی باشد که همۀ اهل اصفهان ببینند برای قم هم حجت است. این ملازمه میخواهد بگوید: ملازمۀ واقعی هست و اگر همه در اصفهان دیدند، پس در قم مشکلی (ابری، چیزی) بوده که مردم ندیدهاند.
8. آقای خویی (ره) دقت نفرمودهاند که این همه علمای شیعه در طول تاریخ 1300 سال بعد از این روایت چرا از «بلد آخر» اطلاق نگرفتهاند؟ اصلاً معلوم شد بحث اطلاقی مطرح نیست و نکتۀ دیگری بوده (تلازم بین رؤیت در یک شهر با رؤیت در شهر دیگر). بعدها این بحث علمی را روی بحث شرق و غرب و بعدها روی مسئلۀ شمال و جنوب بردند و الآن هم برنامههای علمی دارند که در کجاها با دوربین قابل رؤیت است و در کجاها با چشم مجرد.
(حضرت استاد آیت الله مددی ـ حفظه الله ـ خارج اصول 30. 11. 98)
...........................................................................................................
پانوشتها:
(1) عن عبد الرحمن بن أبی عبد الله، قال: سألت أبا عبد الله (علیه السلام) عن هلال رمضان یغم علینا فی تسع وعشرین من شعبان، فقال: لا تصم إلا أن تراه. فان شهد أهل بلد اخر فاقضه. [تهذیب الأحکام، ج 4، ص 157 ـ 158، ح 439]
(2) شرح العروة الوثقى، الصوم (موسوعة الإمام الخوئی)، تقریر بحث السید الخوئی للبروجردی، ج 22، ص 65. فعلاً به همین مصدر اکتفا بفرمایید.
(3) الرابع: قد صرّح جملة من الأصحاب ـ بل الظاهر أنه المشهور ـ بأن حکم البلاد المتقاربة ـ کبغداد والکوفة ـ واحد، فإذا رئی الهلال فی أحدهما وجب الصوم على ساکنیهما، أما لو کانت متباعدة ـ کبغداد وخراسان والعراق والحجاز ـ فإن لکل بلد حکم نفسها. وهذا الفرق عندهم مبنی على کرویة الأرض... .
أقول: وممّا یبطل القول بالکرویة أنهم جعلوا من فروع ذلک أن یکون یوم واحد خمیسا عند قوم وجمعة عند آخرین وسبتا عند قوم وهکذا، وهذا ممّا ترده الأخبار المستفیضة فی جملة من المواضع؛ فإن المستفاد منها على وجه لا یزاحمه الریب والشک أن کل یوم من أیام الأسبوع وکل شهر من شهور السنة أزمنة معینة معلومة نفس أمریة...، وبالجملة فبطلان هذا القول بالنظر إلى الأدلة السمعیة والأخبار النبویة أظهر من أن یخفى...، وعسى إن ساعد التوفیق أن أکتب رسالة شافیة مشتملة على الأخبار الصحیحة الصریحة فی دفع هذا القول إن شاء الله تعالى. [الحدائق الناضرة، ج 13، ص 263 ـ 267]
(4) الجامع لأحکام القرآن (تفسیر القرطبی)، ج 2، ص 295.
(5) ولو صام أهل بلد ثلاثین یوما وصام أهل بلد آخر تسعة وعشرین یوما، فإن کان صوم أهل ذلک البلد برؤیة الهلال وثبت ذلک عند قاضیهم أو عدوا شعبان ثلاثین یوما ثم صاموا رمضان فعلى أهل البلد الآخر قضاء یوم؛ لأنهم أفطروا یوما من رمضان؛ لثبوت الرمضانیة برؤیة أهل ذلک البلد، وعدم رؤیة أهل البلد لا یقدح فی رؤیة أولئک؛ إذ العدم لا یعارض الوجود، وإن کان صوم أهل ذلک البلد بغیر رؤیة هلال رمضان أو لم تثبت الرؤیة عند قاضیهم ولا عدوا شعبان ثلاثین یوما فقد أساؤوا؛ حیث تقدموا رمضان بصوم یوم، ولیس على أهل البلد الآخر قضاؤه، ولما ذکرنا ان الشهر قد یکون ثلاثین وقد یکون تسعة وعشرین.
هذا إذا کانت المسافة بین البلدین قریبة لا تختلف فیها المطالع، فاما إذا کانت بعیدة فلا یلزم أحد البلدین حکم الآخر؛ لان مطالع البلاد عند المسافة الفاحشة تختلف، فیعتبر فی أهل کل بلد مطالع بلدهم دون البلد الآخر. [بدائع الصنائع، ج 2، ص 83]
(6) مضافاً که عرض کردم: کراراً این حدیث در کتب اهل سنت به این متن آمده: إنا أُمّة أُمّیّة لا نکتب و لا نحسب (ما امتی هستیم بیسواد، نه نوشتن بلدیم و نه محاسبات. این حساب در این جا محاسبات نجومی مراد است) [مسند أحمد، ج 2، ص 43 و...؛ صحیح البخاری، ج 2، ص 230 و...؛ صحیح مسلم، ج 3، ص 124]، فصوموا للرؤیة وأفطروا للرؤیة [مسند أحمد، ج 1، ص 226 و...؛ صحیح البخاری، ج 2، ص 229؛صحیح مسلم، ج 3، ص 124].
#اصول
#فقه
#اتحاد_افق
#آیت_الله_العظمی_خوئی