دروس استاد عرفانیان

پـایگـاه ارائـه مطـالب و دروس حـوزوی استـاد عـرفـانیان

دروس استاد عرفانیان

پـایگـاه ارائـه مطـالب و دروس حـوزوی استـاد عـرفـانیان

کانال تلگرام دروس استاد عرفانيان

صوت دروس در ایتا

نرم افزار اجرای فایل ها

نرم افزار دانلود فایل ها

آخرین بارگذاری دروس

ابزار کار آمد

آخرین نظرات

پربیننده ترین مطالب

آخرین مطالب

دست نوشته های استاد... (57)

دوشنبه, ۵ اسفند ۱۳۹۸، ۱۶:۲۸

1. کار تحقیق کتاب مستطاب «امالی» سید مرتضی به پایان خود رسید و از تحقیقات مفصلی که به بهانۀ این کتاب توفیقشان را داشتم محروم ‌شدم. چند شب پیش به این قسمت در مجلس 47 رسیدیم که: «وقد جاء فی الحدیث: لا سَومَ قبل طلوع الشمس(1) ، فحمله قوم على أنّ الإبل وغیرها لا تسام قبل طلوع الشمس لئلّا تنتشر، وتفوت الراعیَ، ویخفى علیه مقاصدها، وحمله آخرون على أنّ السوم قبل طلوع الشمس فی البیوع مکروه؛ لأنّ السلعة المبیعة تستتر عیوبها أو بعضها، فیدخل ذلک فی بیوع الغرر المنهیّ عنها».(2)

محدثان و فقهاء بزرگوار شیعه تا آن جا که من دیدم این حدیث را در «آداب التجارة» ذکر کرده‌اند و مرحوم آشیخ محمدتقی تستری اعتراض فرموده که: «قلت: وهل شراء الخبز وطعام الصباح الذی یقع کثیراً بینهما، هل هو من السوم أم لا، وعنوان باب "الکافی" لا یشمله؟»(3)

2. برای دوست بزرگواری که مسئول تحویل دادن کار به من و تحویل گرفتن و نظارت بر حسن انجام آن بودند نوشتم: سلام، ای شیخ بزرگ بزرگوار! این کار تمام شد و خجالتش برای ما ماند. هرچه بابت بدعهدی بنده پیش این و آن خجالت کشیدید هم بگذارید پای من. خدا می‌داند عمدی در کار نبود. البته کار سنگین بود و مردانه.

3. شهد الله مطلبی به این زیبایی در شکایت از پیری ندیده بودم که:

غدا الدهر یرمینی فتدنو سهامه/ لشخصی وأخلق أن یصبن سوادیا

وکان کرامی اللیل یرمی ولا یرى/ فلمّا أضاء الشیب شخصی رمانیا

أمّا البیت الأخیر فإنّه أبدع فیه وأغرب، وما علمت أنّه سُبِقَ إلى معناه؛ لأنّه جعل الشباب کاللیل الساتر على الإنسان الحاجز بینه وبین من أراد رمیه لظلمته، والشیب مبدیاً لمقاتله هادیاً إلى إصابته لضوئه وبیاضه، وهذا فی نهایة حسن المعنى. وأراد بقوله: «رمانی» أصابنی.(4)

4.  قصد داشتم با اتمام کار آن را 2 ـ 3 بار دوره کرده و مقدمه‌ای پر و پیمان بنویسم که نشد. امیدوارم خداوند مجالی نصیب کند که بشود. هرچند خدا گواه است هیچ ادعایی در این زمینه و در هیچ زمینۀ دیگری ندارم و بارها و بارها عرض کرده‌ام:

ما عدم‌هاییم هستی‌ها نما.

5. چند شب قبل هم کاری دیگر تمام شد (تصحیح حاشیۀ مرحوم کاشف الغطاء بر شرح لمعه) و با کلی شرمساری بابت تاخیر تحویلش دادم. از برکات آن کار هم لزوم مراجعۀ مکرر به کتاب مستطاب «مسالک الأفهام» بود. کتاب فوق العاده‌ای است. «مسالک الأفهام» را کنار «لمعه» مطالعه کنید و لذت ببرید و ثوابش را به روح پرفتوح مؤلف (محقق حلی) و شارح (شهید ثانی) و مرجع تقلیدی نثار کنید که خیلی به آن ارادت داشت.

6. آن قدر در این مدت نشسته و کار کرده‌ام که دیگر نمی‌توانم مثل بچۀ آدم بنشینم و اصلاً نشیمن‌گاهی برایم نمانده. خدا را هزاران بار شکر. پریروز مش محسن زنگ زده بود و از مدیر مدرسه‌ای در شهرشان می‌گفت که اسپورتیج سوار می‌شود. مش محسن از اصحاب خیلی قدیم و رفقای سال‌های متمادی است. ابداً حسادت ندارد. فقط از این شاکی بود که حالا حتی در خانواده‌ام زیر سؤال رفته‌ام که: تو هم آخوندی؟! طفلک البته خوب می‌داند که با شهریه‌ای که او می‌گیرد و حق الزحمۀ تحقیق و امثال آن هشتت همیشه گرو نه است و اسپورتیج که چه عرض کنم یک موتور عهد عتیق هم نمی‌توانی بخری. باید مثل همین آقای مدیر باشی که عمری در به در به دنبال مال مجهول المالک می‌گشت و وقتی جنس خوب مصرف می‌کرد خودش را حاکم شرع می‌دانست.

 ...............................................................................................

پانوشت‌ها:

(1) یعنی: در حدیث آمده که «سوم» قبل از طلوع خورشید جایز نیست. [سنن ابن ماجة، ج 2، ص 744، ح 2206؛  الکافی، ج 5، ص 152، ح 12؛ من لا یحضره الفقیه، ج 3، ص 196، ح 3741؛ تهذیب الأحکام، ج 7، ص 8، ح 2]

(2) یعنی: عده‌ای «سوم» را به معنای چراندن شتر گرفته‌ و گفته‌اند: قبل از طلوع آفتاب نباید شتر را چرانید؛ تا که پراکنده و گم وگور نشود. برخی هم آن را به معنای معامله و خرید و فروش گرفته و علت منع قبل از طلوع آفتاب را هم این دانسته‌اند که باعث می‌شود عیوب کالا مخفی بماند. [الأمالی، ج 3، ص 72، و نیز ر. ک: غریب الحدیث لجمال الدین أبی الفرج عبد الرحمن بن علیّ بن محمّد الجوزیّ، ج 1، ص 510؛ النهایة فی غریب الحدیث والأثر، ج 2، ص 425 ـ 426 (سوم)]

(3) یعنی: مگر خرید نان و مواد غذایی برای صبحانه غالباً همان موقع صورت نمی‌گیرد؟ آیا عنوان باب «کافی» شامل این کارها هم می‌شود؟! [النجعة فی شرح اللمعة، ج 7، ص 132].

(4) یعنی: تا وقتی جوان بودم زمانه مانند کسی که در شب تیراندازی کند هرچه مرا هدف قرار می‌داد تیرش به خطا می‌رفت، اما از وقتی پیری به سراغم آمده و سر و کله‌ام را روشن کرده راحت مرا پیدا می‌کند و دیگر تیرش به خطا نمی‌رود.

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
تجدید کد امنیتی

اسکرول بار


هدایت به بالای صفحه

ابزار رایگان وبلاگ

دست نوشته های استاد... (57) :: دروس استاد عرفانیان