دست نوشته های استاد... (60)
1. 2 ـ 3 هفتهای است که بدجوری به هم ریختهام. اگر دندان روی جگر بگذارید علتش را عرض خواهم کرد.
2. یک بار دوستی شمشیر سامورایی خود را برداشته و برقآسا بر سرم پریده و یادداشت آقای دکتر حقوقدانی را فرستادند که ادعا کرده بودمسلمانم، اما هرگونه تفسیری از آیات قرآنی را که به تبعیض بر مبنای هویت و گرایش همجنسخواهانه راه دهد، از منظر اخلاقی مردود میدانم... . و: آیا میتوان درکی از قرآن بهعنوان کلام الهی داشت که با نفی تبعیض بر مبنای هویت و گرایش همجنسخواهانه سازگار باشد؟». دوستمان در ادامه با لحنی طلبکارانه فرموده بودند: «سلام. درد جامعهٔ امروز اینهاست، نه اینکه اقلّ حیض چند روز است، و علم رجال از سنّی است یا از شیعه، یا مظنّه حجّیّت دارد یا خیر! کاش حضرات آیات عظام سهم امام را خرج پاسخگویی به شبهات روز میکردند، نه تکرار مکرّرات پوسیده و بیمصرف قدما. و البته
کار هر بز نیست خرمن کوفتن/ گاو نر میخواهد و مرد کهن!»
3. من هم که در تمام عمرم به زمین و زمان بدهکار بوده و کتکخورم ملس است به ایشان عرض کردم: «سلام علیکم. در اینکه وجوهات بهشدّت نابهسامان و نابهجا هزینه میشود شکی نیست، امّا حرفهای ایشان هم ماشاالله خیلی بیراه است. اینها در واقع درد جامعه که نیست، بلکه دگرباشان و تمایلاتشان که از دیرباز وجود داشته در زمان ما فرصت عرضۀ اندام یافته و به تعبیری بلندگو دستشان افتاده، وگرنه نه درصدشان رشد یافته و نه تئوری خاصی دارند. قصد داشتم کتاب "کفایة الموحّدین" را استارتی برای کار بیشتر قرار دهم که آن سبو بشکست و آن پیمانه ریخت. وللکلام تتمّة».
4. خدا شاهد است با وجودی که هربار خود این دوست و یا تصویرشان را میدیدم ـ که محاسن مبارک تا چند میلیمتر زیر چشمان نافذشان رفته بود ـ یاد داعش و یا لااقل طالبان میافتادم و اصلاً انتظار شنیدن این حرفها را از وجود نازنینشان نداشتم باز خیلی به هم نریختم، اما تازگی در کانال خانم فهمیدهای ـ که گاهی در سایهسار یادداشتهای ادبیاش مینشستم و با خواندن مطالبش کلی سرکیف میشدم ـ در توجیه روشنفکرانۀ رفتارهای منحرفانه و دور از شأن انسانی بعضیها با عنوان «همجنسبازی، همجنسگرایی، یا همجنسخواهی؟» مطالبی خواندم که «وای چه دیدم که دو چشمم مباد!».
5. البته شأن این بانوی محترم و تربیت خانوادگی ایشان فراتر از اینهاست، اما واقعاً اگر یک روز کسی را ببینند که دارد چارپایی را کشانکشان میبرد تا با وی نرد عشق ببازد و یا... (بس است، بس است. حال خودم دارد به هم میخورد!) انصافاً او را نه فردی غیرمسئول که دارای رابطۀ واجد مبانی اخلاقی و عاطفی فرض خواهند کرد؟! یعنی فارغ از دین و زندگی دینمدارانه کار بشر به اینجاها کشیده که متفکرانش زیباترین روابط را ـ که اهل سنت نقل مىکنند: پیامبر (صلی الله علیه و آله) آن را با تعبیر «حتى تذوقی عسیلته ویذوق عسیلتک» به لذت نابی تشبیه فرموده که در خوردن عسل هست ـ تا این حد تنزّل دهند؟! خدایا! داریم به کجا میرویم؟
6. با قدری مسامحه میتوان این شعر را که در وصف نبی مکرّم اسلام (صلی الله علیه و آله) سروده شده برای همگان خواند که:
روزی که آفرید تو را صورتآفرین/ بر آفرینش تو به خود گفت: آفرین!
البته مگر کسی خدایناکرده صورتآفرین را قبول نداشته باشد که روابطی اینچنین را روا بداند و لابد ادعا کند: «خب، شاید این کارا به نظر شما کثیف و خارج از چارچوب بیاد. و:
عیب رندان مکن ای زاهد پاکیزه سرشت/ ... تو چه دانی که پس پرده که خوب است و که زشت»
و قس علی هذا!!!
7. لااقل در ایام شهادت امام هادی (علیه السلام) چارهای نداریم جز اینکه اعتراف کنیم: «وخاب من جحدکم، وضلّ من فارقکم، وفاز من تمسّک بکم، وأمن من لجأ إلیکم، وسلم من صدّقکم، وهدی من اعتصم بکم»؛ یعنی که: هرکه باشی و به هرجا برسی راهی جز پناه بردن به دامان پرمهر امامان بزرگوار ـ علیهم السلام ـ نداری؛ که دست و پای عقل متفکّران و روشنفکرانمان را هم بستهاند و میکشند آن جا که خاطرخواهشان است.