دست نوشته های استاد... (64)
1. در کانالی مطلب زیبایی آمده بود که با خودم گفتم: در این ایام که از همه جا پالس منفی میرسد خدمتتان تقدیم کنم لذتش را ببرید.
٭ طنزهای کرونایی در فضای مجازی ٭
خدایا، یکی سیب خورد اومدیم این دنیا، حالا یکی خفاش خورده باید برگردیم اون دنیا.
٭ یه زمانی میگفتن: اگه دستتونو کردین تو دماغتون، برین دستتونو بشورین؛ الآن میگن: دستتونو بشورین، بعد بکنین تو دماغتون.
٭ تأثیری که کرونا رو تمیزیِ ما گذاشت "النظافة مِنَ الإیمان" نذاشت!
یادش بهخیر، یه زمانی عطسه میکردیم، میگفتن عافیت باشه؛ الآن عطسه کنی، از خونه میندازنت بیرون.
٭ به چن نفر بدهکار بودم، طرف زنگ زد برا پول، گفتم من کرونا گرفتهم، تو خونهم؛ خودتون بیاین بگیرین. همهشون پیام دادن خوشا، حلالت!
٭ توالت بودم، بابام در زد، من هم سرفه کردم که بفهمه کسی تو توالته. درو از اونور قفل کرد، الآنم از زیرِ در داره گاز آمونیاک میده تو!
٭ اونایی که ماسک فیلتردار زدهن یهجوری به آدم نگاه میکنن که انگار پشتِ مازراتی نشستهن.
٭ مادرم انقد با وایتکس خونه رو ضدعفونی کرده که هر نفسی که میکشم، میکروبای بدنم سه بار میگن: یا قاضیَ الحاجات!
2. نیمههای شب گذشته که سخت مشغول مطالعه بودم یکی از دلواپسان پیغام داد: «تیتر رسانۀ بلژیکی: "آیتاللهِ ایرانی: برای مقابله با کرونا به ...تان روغن بمالید"/ آبروریزی بینالمللی». اول جواب دادم: «نه. نگران نباشین. احمق اینان که برای این آدم حساب باز کردن» و بعد که بیشتر فکر کردم به نظرم رسید و به خود ایشان هم پیغام دادم: «راستی صبح که پا شدین یه تحقیقی بکنین ببینین نکنه بلژیکیا شیافو میخورن؟!». واقعاً اگر خبر برسد دارویی که برای این بیماری کشف شده فقط باید به این ترتیب استعمال شود خواهید دید چهطور صغیر و کبیر در استفاده از آن از هم سبقت میگیرند و حتی برای محکمکاری چندتا چندتا نصب میکنند.