دست نوشته های استاد... (65)
1. تا آمدم برایتان قیافه بگیرم که: «از یکی از مدارس علمیۀ مشهد خواستهاند برای برگزاری 2 ـ 3 جلسه کارگاه آموزشی به آن جا بروم» و اضافه کنم: «با اجازۀ شما کمی مطالعه کنم. آخر،
برادر جان خراسان است این جا/ سخن گفتن نه آسان است این جا
خراسان مردم باهوش دارد/ خراسانی دو لب، ده گوش دارد
همه طلاب او دارای طبعاند/ نه تنها پیرو قرّاء سبعاند
نشسته جنب هر جمعی ادیبی/ ز انواع فضایل بانصیبی
خراسان جا چو نیشابور دارد/ که صد پیشی ز پیشاوور دارد»
سر و کلّۀ این عامل استکبار (ویروس سیهروز کرونا) ـ خذله الله وسوّد الله وجهه ـ پیدا شد و کاسه و کوزۀ ما را حسابی به هم ریخت. رفقا هم کلاس را به «شاید وقتی دیگر» حواله دادهاند.
2. چندی پیش نوشتم: «گاهی که توفیق داریم و درسی را با رفقا به پایان میبریم تا آخر دوره رفتهرفته شوخیها هم رنگ همان علم را به خود میگیرند». در یکی از این جلسات «مغنی اللبیب» آقای آسید محمود حسینی که بدجوری مرید خود و پدر بزرگوارشان هستم و هردو از آن آخوندهای درستودرمان هستند این شعر را خواندند که:
ولا تجزع لهجر من حبیب/ قریب الدار مرجوّ الوصال
فحکم الجملتین الفصلُ قطعاً/ وبینهما کمال الاتّصال
(یعنی: اگر با وجود نزدیک بودن به دوستی باز هم از وی دوری و وصالش دست نمیدهد، زیاد بیتابی نکن؛ که حکم دو جملهای که کنار هماند و بینشان کمال اتّصال است وجوب جدا بودن از هم و عطف نشدن دومی بر اولی است).
3. یاد بحث فصل و وصل از کتاب «مختصر المعانی» افتادم که تابستان امسال و پیش از واژگونی خودرو (عجب اصطلاحی! بدعةٌ ونعمتِ البدعة!) برای عدهای از رفقای مدرسۀ حضرت اباصالح (عجل الله تعالی فرجه الشریف) میگفتم. یاد باد آن روزگاران یاد باد! بحث «مختصر المعانی» که از ابتدای کتاب شروع کردم هم به دلایلی به تعطیلی کشید ـ والخیر فی ما وقع ـ و مترصد فرصتی هستم که آن را به طور خصوصی برای برخی از رفقا ادامه دهم. این را عرض کردم تا مدام از جناب آقای زمانی ادامۀ مباحث را پیگیر نباشید.
4. اینها همه به کنار. جدّاً به حال دوستی غبطه میخورم که تسلط نسبتاً خوبی بر مباحث فهرستی و حدیثی پیدا کرده بود و وقتی سببش را پرسیدم گفت: خدا شاهد است که چند سال است شبها روی کامپیوتر خوابم میبرد و صبحها سرم را از روی کامپیوتر روشنمانده برمیدارم. بله دیگر،
تریدون إدراک المعالی رخیصةً/ ولا بدّ دون الشهد من إبَر النحل
(مرو بخواب که حافظ به این مقام رفیع/ ز ورد شامگه و درس صبحگاه رسید)
در بیت آخر صحیح «وِرد» است، هرچند «وُرد» هم بگذارید بیراه نیست.