دست نوشته های استاد... (68)
2. البته سالها بود که دیگر تصور نمیکردم اینها تا خرخره دارند در منجلاب فساد و تباهی دست و پا میزنند. حتی خوب به خاطر دارم 20 ـ 30 سال پیش که تازه برنامههای «آنچه شما خواستهاید» و امثال آن از تلویزیون پخش میشد و بعضی از رفقای دانشگاه با تعجب میگفتند: آقای عرفانیااااان! دیییییییییییدین؟ توی فلان صحنه که سیل اومده بود داشتن به هم کمک میکردن» میخندیدم. آخر، بندگان خدا تصور میکردند که مردمان ینگه دنیا مثلاً یک عده زامبی از خدا بیخبرند و فقط مردار و گوشت سگ و خوک و مشروبات الکلی میخورند و هرگوشهای دو یا چند نفر مشغول فسق و فجورند (تصویرپردازیاش دیگر با خودتان. البته اگر تا الآن چیزی به ذهنتان خطور نکرده). سالها بعد از بندۀ خدایی که آن جا درس میخواند سؤال کردم و گفت: «این جا هم خانواده زندگی میکند. البته برای آن کارها هم جاهایی دارند، اما عامۀ مردم سرشان به خانوادۀ خود گرم است و اتفاقاً خیلی مراقب بچههایشان هستند و برخی که مثلاً مسیحیاند خیلی هم مذهبیاند».
البته تصور نفرمایید که پیغام دادهام: «اگر دانشگاه یا مسجد نزدیک محلهتان امام جماعت نیاز داشت، چاره چیست؟ بگویید تا خودم بیایم». ما ان شاء الله باید درس بخوانیم و به قول قدیمیها: «همین را که زاییدهایم بزرگ کنیم» و یادمان هم باشد که: "وَلَنْ تَرْضَى عَنْکَ الْیَهُودُ وَلَا النَّصَارَى حَتَّى تَتَّبِعَ مِلَّتَهُمْ" (و هرگز یهودیان و ترسایان از تو راضى نمىشوند، مگر آنکه از کیش آنان پیروى کنى" [سورۀ بقره، آیۀ 120].
3. عزیزی میگفت: «دختر 2 سالهام تازه از برادرانش یاد گرفته و میآید و میرود و تکرار میکند: بیشین بینیم بابا!». کلیپی هم برایم آمده که طبیب سنتی بسیار معروفی ـ که «اتل متل توتوله...» را هم ساخته و پرداختۀ انگلیسیها میدانست ـ برای نشان دادن اینکه کرونا که چیزی نیست و اگر اراده کنم مشتی بر سرش میکوبم و سرجایش مینشانم مدام تکرار میکند: «بیشین بینیم بابا!». حالا من ماندهام که ملت ما یک عمر روی دیوار چه کسانی یادگاری مینوشتهاند و بد نیست هر از چند گاهی گرهی شبیه به این توی کارمان بیفتد تا سیهروی شود هرکه در او غش باشد. باور بفرمایید مدتها بود دیگر احساس میکردم طبیبان سنتی فقط و فقط به رودربایستی امام حسین (علیه السلام) جلوی خودشان را گرفتهاند وگرنه کم مانده ادعا کنند: مرگ را هم درمان میکنیم. البته مثل هرکار دیگری میان این عده هم اهل فضل بسیارند، اما خب این مملکت ماست که در واقع سرزمین فرصتهاست و در آن میتوانی یکشبه به همه جا برسی و حتی روی اهل فضل را هم که از فرط نجابت زبان بستهاند کم کنی.
4. دربارۀ بند اول ـ که خیلی هم عاقلانه است ـ یکی از فواید دعا وصل شدن به خالق هستی و خدای ارحم الراحمین است و دعا بنا نیست جای دارو و درمان را بگیرد. وقتی خودت را به او و خاصّان درگاهش گره زدی دیگر فریاد خواهی کشید:
مرگ اگر مرد است گو پیش من آی/ تا در آغوشش بگیرم تنگ تنگ.
حالا گیرم کمی هم بمیری. وقتی میدانی به عالمی دیگر منتقل میشوی که در قیاس با این عالم مانند این دنیا در مقایسه با رحم مادر است، نه تنها نگران نیستی که به فکر میافتی برگ عیشی به گور خود بفرستی.