دست نوشته های استاد... (69)+عکس
1. از برکات سفر با قطار آن است که انسان به مقتضای مبدأ اشتقاق نامش (ا ن س) زود با همکوپهایها انس میگیرد و سر صحبت باز میشود و اگر همافق باشید که دیگر نور علی نور خواهد بود.
2. قبل از سربازی که در قم مشغول به تحصیل بودم یک بار با 3 نفر دیگر همکوپه شدیم که یکی از آنها لباس کردی به تن داشت. کمکم از هر دری سخنی به میان آمد و گفت: «من کرد هستم و بورسیۀ دانشگاهی در ریاضم. الآن هم برای سیر و سیاحت به مشهد آمده بودم». جوان خوشخلقی بود و بر خلاف خیلی از اهل سنت که «بسم الله القاصم الجبّارین، مبیر الظالمین و مدرک الهاربین» هستند «بسم الله الرحمن الرحیم» را هم بلد بود. یکی از جوانهای غیرتی مشهدی که اتفاقاً ظاهر چندان مذهبیای هم نداشت توی کوپه بود که همان اول گفت: «خب، ما الان یَک چیزی مِگِم به ای آقا برمُخوره» و بلند شد رفت بالا و خوابید، اما ما خیلی گپ زدیم. به مناسبت حدیث زیر یاد او افتادم و آرزو کردم بقیۀ آنها هم همین طور باشند. به گمانم شما هم تصدیق میفرمایید که لازم نیست برای نشان دادن اخلاص و ارادتمان به صاحبان مکتب و مذهب توی سر و کلۀ دیگران بزنیم.
3. کتاب جعفر بن محمّد بن شریح الحضرمیّ، عن حمید بن شعیب السبیعیّ، عن جابر بن یزید، عن جعفر بن محمّد ـ علیهما السلام ـ، قال: سمعته یقول: «إنّ أُناساً دخلوا على أبی ـ رحمة الله علیه ـ، فذکروا له خصومتهم مع الناس فقال لهم: هل تعرفون کتاب الله ما کان فیه ناسخاً أو منسوخاً؟. قالوا: لا، فقال لهم: وما یحملکم على الخصومة؟ لعلّکم تحلّون حراماً وتحرّمون حلالاً، ولا تدرون. إنّما یتکلّم فی کتاب الله من یعرف حلال الله وحرامه... [جامع أحادیث الشیعة، ج 1، ص 115 ، ح 87، و نیز: الأُصول الستة عشر، ص 64]. خلاصهاش اینکه: دینتان را خوب فرابگیرید تا مبادا موقع طرف شدن با دیگران با ندانمکاری خود فاتحۀ همه چیز را بخوانید.
4. چون خواسته و ناخواسته درگیر تعطیلات شدهایم و از قرار معلوم حالاحالاها نهضت ادامه دارد، اجازه دهید به نکتهای اشاره کنم که 2 سال قبل عزیز بزرگواری به بنده اطلاع دادند. ایشان فرمودند: ایام عید امسال به شهر سرباز رفتم و مهمان مولویای شدم که کنار خانهاش مدرسهای داشت و در آن ایام خیلی شلوغ بود. وقتی قضیه را پرسیدم گفت: ما هر سال 1000 نفر از جوانان علاقهمند سنی را فارغ از اینکه حنفیاند یا شافعی و یا حنبلی و یا مالکی از اطراف ایران جمع میکنیم و برایشان کلاس میگذاریم.
5. دوستمان (همان سید عزیز بزرگوار) کارتی که برای شرکت در آن کلاس تهیه شده بود را هم همراه داشت که به بنده داد و رویش نوشته شده بود: پانزدهمین دوره. بله، در ایام تعطیلات نوروز که ما در ماراتن صرف شیرینی و آجیل و کیوی و پرتقالهای مراکز توزیع میوۀ ایام عید هستیم دیگران سفت و سخت دارند کار میکنند. خوب است قدری به خود بیاییم و شروع کنیم. دوستی که میگفت: «شروع کردهام "جامع أحادیث الشیعة" را در حد وسع خودم شخم زدن». خب، بسم الله!
غافل منشین، نه وقت بازی است/ وقت هنر است و سرفرازی است
لااقل این فایلهای درسهای عرفانیان هست. من که خودم گوش ندادهام، اما انگار خیلی هم بیراه درس نمیدهد. آنها را گوش کنید و از خدا برای خودش توفیق بیشتر و برای عزیزانش عاقبتبهخیری و برای درگذشتگانش آمرزش طلب بفرمایید.