دست نوشته های استاد... (75)
1. آخ که دارم دق میکنم. خدا کند این خبر راست نباشد که خانم معلم بزرگواری «آنلاین» را به اشتباه «آیلاند» تلفظ کرده (خودم درست گفتم؟!) و مایۀ تفریح عدهای بیوجود شده که نه قرآن خواندهاند ـ که: "یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَا یَسْخَرْ قَومٌ مِنْ قَوْمٍ" (اى آنان که ایمان آوردید! گروهى گروه دیگر را مسخره نکنند) [سورۀ حجرات، آیۀ 11] ـ و نه سر سفرۀ پدر و مادر بزرگ شدهاند که دست پرمهر پدر یا مادری به موقع گوششان را تابانده باشد تا ادب بیاموزند. چپچپ نگاهم نکنید که: «پس مگر جامعه نباید به اینها چیزی یاد دهد» و مگر خودتان همیشه نمیگفتید: «من لم یؤدّبه الأبوان یؤدّبه الزمان» (کسی که پدر و مادرش در تربیت او توفیقی نداشته باشند زمانه گوشش را خواهد تاباند)؟ جلال آل احمد در رمان «مدیر مدرسه» معلم منحرفی را کنار میکشد و برایش داستانی تعریف کرده و آخر سر میگوید: «قدیم ـ مثلاً ـ رئیس ناحیۀ آموزش و پرورش فرصت داشت و مراقب معلّمان بود. الآن دیگر مسئولین خیلی گرفتارند و نمیرسند برای این کارها وقت بگذارند». عزیزی میگفت: «فرزندم وسط شهر مشهد دارد توی کانکس درس میخواند و میگویند: نداریم طبقۀ دوم مدرسه را بسازیم». حالا شما انتظار دارید به این بچهها فضل و بزرگمردی و سالاری یاد دهند؟
بله، هزاران افسوس که سالهاست به اسمِ شوخی در تربیت دلقک و مسخرهگر روی دست هم بلند میشوند و دیگر همه دانستهاند که:
صد سال اگر درس بخوانی همه هیچ است/ رو مسخرگی پیشه کن و مطربی آموز
2. دایی جان بزرگم که سالهاست بازنشست شده دبیر زبان انگلیسی بود. از آن دبیرهای بِرَند که اگر شاگردشان باشی و کمی عرضه و لیاقت به خرج دهی دیگر موفقیتت تضمین است. دبیر دو دبیرستان معروف مشهد («شهید حکمت» و «شهید جبّاریان») که برخی از رتبههای اول کنکور شاگردش بودند. گفت: یک بار که یکی از منسوبین را پیش دکتری برده بودم وقتی نوبتم رسید و رفتیم داخل مطب، دکتر جوان تا مرا دید از جایش بلند شد و خیلی تواضع و احترام کرد. پول ویزیتم را با نهایت احترام برگرداند و از اتاق رفت بیرون و به منشی خود گفت: «پول بقیۀ بیماران را به خودشان برگردانید. آخر، امروز استادم تشریف آورده و چه از این بهتر؟!». هیچ وقت دایی جان را این قدر خوشحال ندیده بودم. بله، این قدرشناسی یک شاگرد بود که تأثیر خود را گذاشته بود.
3. من که دستم نمیرسد، اما خیلی دوست دارم کسی این یادداشت ناقابل را به معلم بزرگواری که گفتم برساند و خدمت ایشان و بقیۀ معلمان بزرگوار عرض کند: مثل همیشه بخشش از بزرگتر است و متأسفانه دیگر خریّت هم در جامعه از استانداردهای لازم فاصله گرفته. چهقدر باید ناشکر و ناسپاس باشیم که معلمان عزیزمان را نبینیم که همان جا که بودند ایستادند تا ما و شما بالا برویم.