دست نوشته های استاد... (85)
1. «به باور نگارنده، علی رغم وجود سلسله عوامل متعدد و انگیزهای گوناگون مؤثر در ایجاد این حجم از تمکین فراگیر به اوامر درمانگران و شیوع شناسان پوزیتیویسم باور، وجه اعظم و گسترده تواضع برخی از منتقدان دیروز و سکوت پیشگان امروز را باید در خصلت آزاداندیش و دموکراتیک ویرس کرونا در مقام انتخاب میزبان و مأوی جست و جو کرد...............».
2. من که چیز زیادی نفهمیدم (این «فیلسوفیدن» عزیز کجاست؟! شاید او فهمیده باشد)، در عوض یاد «فاینمن» افتادم که وقتی دکترای فیزیکش را گرفت و به خانه برگشت ـ مثلاً ـ پدربزرگش سؤالی پرسید و او هم بادی توی غبغب انداخت و گفت: «خب،،،، توضیحش مشکله و ریاضیات پیشرفته و... لازم داره». طرف هم گفت: ولی استادی توی اینه که اونقدر خوب درس خونده باشی که بتونی برای بیسوادی مثل منم توضیح بدی. «فاینمن» هم چمدانها را باز نکرده برگشت و دوباره شروع کرد و امروز در عالم فیزیک بسیار مشهور است.
3. پریروز توی خیابان از کنار گاریای رد شدم که گوجهفرنگی و خیار میفروخت و برای بازارگرمی نوشته بود: «فقط عکاس میخواد». مغازهداری هم هست که زمستانها هر وقت پرتقال ناول جنوب میآورد برای تبلیغ شیرینیاش مینویسد: «کوزۀ عسل». چند سال قبل ماشینم را برای تعمیر پیش مکانیک خبرهای بردم و وقتی رفتم تحویل بگیرم گفت: حاج آقا ساعت داری؟ گفتم: بله. گفت: با موتورِ ماشینت تنظیمش کن؛ یعنی چنان عالی از کار درآمده که مثل ساعت کار میکند.
4. به نظرم متوجه شدید که میخواهم چه عرض کنم. اینها همه یعنی اینکه هر که را میبینی با هر زبانی که میتواند در تبلیغ متاع خود سنگ تمام میگذارد. تنها و تنها این اهل حوزهاند که با وجود این پیشینۀ پرافتخار نه تنها کارشان نمودی ندارد، که باید به زمین و زمان هم حساب پس بدهند. پیشتر هم عرض کردم: لااقل در علوم انسانی چهرههای شاخص دانشگاهی ـ که به تعبیر شاعر: هر یکی مفخر زمین و زمان ـ چند صباحی آب حوزه خوردهاند، اما حالا در این جامعۀ اسلامی چهرهای از حضرات معمّمین به نمایش درمیآید که مسلمان نشنود و کافر نبیند.
5. خیلی از حضرات علما در این مصیبت کرونائیه راههای کمترین ارتباط خود با دیگران را هم مسدود کردهاند. حتی وقتی به اصرار استاد موسوی تهرانی با وجود کلی ماسک و دستکش و ژل قصد دیداری کوتاه با حضرت آیت الله مددی را داشتیم تلفنی منع اکید فرموده و توضیح دادند که: «برای خاطر خودم نیست. اگر ندانسته حتی یک درصد ناقل بیماری به ایشان باشم فردای قیامت نمیتوانم جوابش را بدهم».
بله، میدانم کسانی هم هستند که بدون رعایت حداقلها به بیمارستانها رفته و صدای همه را درآوردهاند، اما مگر این امت چند میلیونی که به سفر مشهد و شمال ـ و شما بفرمایید: «جابلقا» و «جابرسا» ـ رفتند همه و همه اهل علماند؟ خداوند مشهدیهای قدیم را بیامرزد که میگفتند: بوم رو آدم بیفته، نوم رو آدم نیفته.
6. اینها را عرض کردم تا ضمن گفتن «خسته نباشید»ی جانانه به هر دکتر و پرستار و جهادگر و...ی که دارد جانمیکند و زحمت میکشد اضافه کنم: اگر خدای نکرده حرکت نسنجیدهای از شخص ملبّسی دیدید بدانید عالمان دین هنوز هم همچون گذشته و همیشه در این مسائل نظر کارشناسان را فصل الخطاب میدانند. البته دوستان خودشان هم میدانند و بارها شنیدهام که: وقتی نسخهای میدهیم و یا مثلاً حرکتی را برای بهبود توصیه میکنیم روحانیون بیش از همه اعتنا میکنند و جدی میگیرند.