دست نوشته های استاد... (98)
1. شعر بسیار زیبایی است و هرچه در این باره عرض کنم زیره به کرمان بردن است؛ که بحمدالله مانند شاعر بزرگوارش ـ که دورادور به ایشان ارادت دارم ـ اهل فضلید و اشارات شعر را هم لابد خوب گرفتهاید.
2. با این همه، لذتی را که باید و شاید نبردم. آخر مگر میشود در چنین ایامی که باید به خاندان عصمت و طهارت نگاه کنی و حالا که خداوند حجت را تمام کرده شاکر باشی و با تاسی به آنها چند قدم به او نزدیکتر شوی تمام فقه و اصول را بربادرفته ببینی؟ نترسید داستان پلیسی تعریف نمیکنم. قدری که توضیح دهم مطلب خوب روشن خواهد شد.
3. یعنی راستش را بخواهید رادیو و تلویزیونمان هم که در ایام میلاد مسعود بزرگان دین و حجج الهی دوز موسیقی و غنایش را 100 برابر میکند تقصیر چندانی ندارد؛ بالاخره از یک طرف قحط الرجال والنساء شده و حرفی ندارند بزنند و از طرف دیگر مغز متفکری هم انگار ندارند تا ایدهای بدهد و برنامۀ سالم و شاد تولید کنند و دیگر زمین و زمان دست به دست هم دادهاند تا بچهها هرچه بیشتر از همین اندک علاقههای مذهبی گریزان شوند.
4. خب دیگر، مقدمه دارد از ذیالمقدمه مفصلتر میشود. برویم سر اصل موضوع. رفقا که انگار تمام مشکلات اسلام و مسلمین را حلشده دیدهاند و گوش به فرمان حضرات صاحبان فتوا هستند باز دوباره متنی از یکی فرستادهاند که: «دلیل جایز بودن خودارضایی برای زنان از این جهت هست که استمناء از جهت طلب خروج منی حرام است و این مورد فقط در مورد مردان صدق میکند، اما در خصوص زنان برایشان مثل مردان منی نیست».
5. من که «صرف میر»خوانی بیشتر نیستم و از این حرفها سردرنمیآورم، اما گاهی که توفیق دارم و قرآن میخوانم به آیاتی مثل همان "قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ... وَالَّذِینَ هُمْ لِفُرُوجِهِمْ حَافِظُونَ* إِلَّا عَلَى أَزْوَاجِهِمْ أوْ مَا مَلَکَتْ أَیْمَانُهُمْ فَإِنَّهُمْ غَیْرُ مَلُومِینَ * فَمَنِ ابْتَغَى وَرَاءَ ذَلِکَ فَأُولَئِکَ هُمُ الْعَادُونَ" (بهتحقیق رستگار شدند مؤمنان... و آنان که شرمگاه خود را نگه مىدارند، جز بر همسران یا کنیزان خویش، که در نزدیکى با آنان مورد ملامت قرار نمىگیرند، و کسانى که غیر از این دو بجویند از حد خویش تجاوز کردهاند) [سورۀ مؤمنون، آیۀ 1 ـ 7] و یا "وَلْیَسْتَعْفِفِ الَّذِینَ لَا یَجِدُونَ نِکَاحًا حَتَّى یُغْنِیَهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ" (آنان که استطاعت زناشویى ندارند باید پاکدامنى پیشه کنند تا خدا از کرم خویش توانگرشان گرداند) [سورۀ نور، آیۀ 33] برمیخورم که به نظرم تکلیف را روشن فرموده است و عوض کردن نام این عمل هم در دِه ما که حقیقتش را تغییر نمیداد، در شهر شما چه؟؟؟!!!
6. در عوض هرچه من بیسوادم نبوغ در سر دوستان میجوشد. جواب فرمودهاند که: در کلمۀ ازواج، ضمیر «هُم» مانع از عمومیت بخشیدن حکم به زنان است. کلمۀ «ملک یمین» هم مانع از عمومیت بخشیدن حکم به زنان است؛ چون جواز رابطۀ جنسی با «ملک یمین» مختص مرد است نه زن.
7. آقا همین جا ممنون که پیش از مرگ با این حقایق علمی و دقت نظر آشنا شدیم، اما گمان نمیفرمایید همان شب اول قبر اگر بنده اینها را تحویل ملائک الهی دهم گرزی آتشین بر سرم بکوبند که: این لاطلائلات چیست و چرا مثل بچۀ آدم درس نخواندی؟!
8. توضیح اینکه: این نوعی اسلوب در خطابات قانونی است، وگرنه باید گفت: «یا أیها الذین آمنوا»های قرآن هیچ کدام شامل بانوان نمیشود. یا مثلاً باید وجوب خمس را مختص مردان دانست؛ چون در آیۀ شریفۀ "واعلموا أن ما غنمتم من خمس..." واو "اعلموا" و «تم» "غنمتم" شامل زنان نمیشود. به قول بزرگی: در زبانهای دیگری هم که مونث و مذکر دارند، وقتی میخواهند بهصورت کلّی دربارۀ نوع بشر صحبت کنند، مذکر میآورند. لااقل در زبان انگلیسی که این طور است. man یعنی مرد و woman یعنی زن، اما man را در معنای بشر هم به کار میبرند و mankind هم میشود: نوع بشر.
دربارۀ «ملک یمین» هم اگر دلیل دیگری نداشتیم و ما بودیم و همین آیه برای زنان هم مجوّز محسوب میشد. در واقع دربارۀ زنان چیزی شبیه «متمم الدلیل» در علم اصول داریم که خود قانونگذار جلوی ارتباط زنان با عبید را گرفته.
9. و عرض آخر: جملۀ طلایی حضرت استاد ـ حفظه الله و روحی فداه ـ که آدم ببیند دارد چه حرفی را به خدا و پیغمبر (صلی الله علیه و آله) و امام (علیه السلام) نسبت میدهد. شما تصور بفرمایید منبعد مؤمنین و مؤمنات به جای اینکه دست در دست هم دهند به مهر و میهن خویش را کنند آباد، هرکدام گوشهای مشغولاند و... . خدا توفیق بیشتر به دوستی دهد که بهشوخی برایم نوشته: حالا که دیگه ابتلا بهش نداریم فتواش در اومد.
10. داریم با دین خدا چه میکنیم؟؟؟!!!