دروس استاد عرفانیان

پـایگـاه ارائـه مطـالب و دروس حـوزوی استـاد عـرفـانیان

دروس استاد عرفانیان

پـایگـاه ارائـه مطـالب و دروس حـوزوی استـاد عـرفـانیان

کانال تلگرام دروس استاد عرفانيان

صوت دروس در ایتا

نرم افزار اجرای فایل ها

نرم افزار دانلود فایل ها

آخرین بارگذاری دروس

ابزار کار آمد

آخرین نظرات

پربیننده ترین مطالب

آخرین مطالب

دست نوشته های استاد... (104)

دوشنبه, ۲۵ فروردين ۱۳۹۹، ۱۷:۱۱

یک زن مسلمان باید بپذیرد که:

طبق آیه 3 سوره نساء شوهرش حق دارد 4 زن داشته باشد.

طبق آیه 34 سوره نساء شوهرش در صورت نافرمانی می تواند او را کتک بزند

طبق آیه 11 سوره نساء به او ارث نیمه می رسد.

باید بداند که طبق آیه 223 بقره کشتزار مرد لقب دارد و مرد می تواند هر طور که بخواهد با او نکاح کند.

باید بداند که طبق آیه 34 نساء از مرد کمتر است و مرد به دلیل آنکه خرجش را می دهد ، مالک اوست

و طبق آیه 24 سوره نساء می شود در جنگ او را به عنوان یک کالا به غنیمت گرفت و به او تجاوز کرد.

 

لطفا به این مطلب پاسخ دهید ممنونم

 

سلام علیکم. جواب اجمالی:

خب، باید بپذیرد دیگر. امیر المؤمنین (علیه السلام) فرموده‌اند: «لأَنْسُبَنَّ الإِسْلَامَ نِسْبَةً لَمْ یَنْسُبْهَا أَحَدٌ قَبْلِی - الإِسْلَامُ هُوَ التَّسْلِیمُ والتَّسْلِیمُ هُوَ...» (یعنی: اسلام را جوری تعریف کنم که پیش از من کسی چنین تعریف نکرده باشد. اسلام یعنی تسلیم بودن...) [الکافی، ج 2، ص 45، ح 1؛ نهج البلاغة (تحقیق صالح)، ص 491، حکمت 125]. 

البته اینها موقع اشکال کردن بر دین نقطۀ ضعف محسوب می‌شوند، وگرنه برای خودشونی‌ها هیچ مشکلی ندارن. چند روز قبل به مناسبت سریال «پایتخت» و «سندرم دست بی‌قرار» که بهبودِ بی‌چاره به آن مبتلا شده بود فیلم کوتاهی برایم آمد از برادر عزیز جان‌بر‌کف «لیونل مسی» که در یک مهمانی آن‌چنانی این سندرم را داشت و دستش ناخودآگاه سمت پایین‌تنۀ یک زنِ آن‌چنان‌تر می‌رفت و...، احدی هم اشکال نکرد و شاید خیلی هم «طیّب الله أنفاسکم» و «یا لیتنی کنت معک» نثارش کرده باشند.

 

اما جواب تفصیلی:

پیش از پرداختنِ موردی و جواب به تک‌تک سؤالات باید به چند مورد توجه داشت.

1. نمی‌دانم سر و کار رفقا به وکلا افتاده یا نه. معمولاً تکیه‌کلامشان این است که: «قانون‌گذار این طور گفته» و «قانون‌گذار این طور معین کرده» و... . در مباحث دینی ـ فارغ از این‌که چه دینی داشته باشیم ـ همین جمله اگر درست پرداخته شود جواب تمام ابهامات را خواهد داد. در قوانین بشری قانون‌گذاران معمولاً ـ و غیر از حکومت‌های کمونیستی که در آنها ارادۀ حزب حاکم است ـ عده‌ای از خردمندان جامعه‌اند که قوانین را تدوین می‌کنند و ضمن اجرا همین که به اشکالاتی برمی‌خورند کار را به دادگاه‌های تجدید نظر در قانون اساسی ـ و در بین ما مثلاً به «مجمع تشخیص مصلحت نظام» و امثال آن ـ حواله می‌دهند. علت این مشکلات که قهراً پیش می‌آیند را قبلاً در یادداشتی عرض کرده‌ام. در مباحث دینی قانون‌گذار خداست که به تعبیر قرآن کریم: "أَلَا یَعْلَمُ مَنْ خَلَقَ وَهُوَ اللَّطِیفُ الْخَبِیرُ" (آیا کسى که آفریده است نمى‌داند؟ با این‌که او خود باریک‌بین آگاه است) [سورۀ ملک، آیۀ 14]. با این نگاه نه تنها از قانون‌گذاران بشری چیزی کم ندارد که مصالح فرد و جامعه، هر دو را لحاظ کرده و قانونی را قرار داده است.

2. غربی‌ها جملۀ زیبایی دارند که «فرشتۀ عدالت» ـ که نمی‌دانم مجسمه‌اش روی سردرِ کدام کاخ دادگستری نصب است و حتماً عکسش را دیده‌اید ـ نابیناست. این جمله البته نیاز به توضیح فراوان دارد و شاید به‌صورت کلی قابل قبول نباشد، اما یک معنای آن در اصطلاح علم اصول به صورت مصلحت تسهیلیه بیان می‌شود، از این قرار که چون در قوانین کلّ جامعه در نظر گرفته می‌شوند ممکن است در این بین برخی ضرر کنند. به‌عنوان مثال عرفی: با ساختن و افتتاح یک اتوبان وضع ترافیک روان شده و سامان می‌یابد و مردم یک شهر و حتی دیگرانی که گذرشان به آن جا می‌افتد راحت می‌شوند، هرچند کسانی که خانه‌هایشان در مسیر طرح واقع شده بود ضرری کنند که به هیچ وجه جبران نشود.

3. متاسفانه لیسانسی که در رشتۀ فیزیک گرفتم به دلایلی چندان افتخارآمیز نبود، اما یک نکته خوب به دردم خورد، که در هر مسئله مهم این است که مبدا مختصات را کجا قرار دهیم. اینهایی که می‌پرسند: «آیا خدا به مردها اجازه داده 4 تا زن بگیرند؟» کاش یک لحظه خود را جای خانم‌هایی قرار می‌دادند که به هر دلیل همسری ندارند و نیاز به همسر دارند. فعلاً به کسانی که نیازهای نقدی و جنسی خود را طور دیگری برآورده می‌کنند کاری نداریم. در این صورت کل اشکال برایشان از بیخ و بن مرتفع می‌شد و کلی از خدا ممنون بودند.

4. دربارۀ ازدواج‌های ـ به‌ظاهر ـ خلاف متعارَف 2 مورد را در خاطر دارم که لااقل برای خودم توجیه مناسبی است. یکی موردی که دوستی تعریف کرد، از مرد متمولی که با داشتن زن و فرزند در تبریز با زنی علیل ازدواج کرد و همه ـ حتی همسر اولش ـ می‌دانستند به خاطر مشکلات این زن بوده و خدا فرزندی نصیبش کرد که الآن بزرگ شده و علاوه بر مادر خودش بیش از فرزندان زن اول به او رسیدگی می‌کند. مورد دوم پیرمردی بود که در مشهد می‌شناختم و با سنی بالای 70 سال با دختری که بیماری پوستی شدیدی داشت ازدواج کرد و دارای 2 فرزند شدند که هر دو الآن ازدواج کرده و گذشته از مادرشان که تا آخر عمر زیر پر و بالشان گرفتند افرادی بی‌نهایت سالم و خوش‌بخت هستند.

5. خدا گواه است که از سؤالاتی این‌چنین بی‌نهایت لذت می‌برم، مخصوصاً که جوجه‌وکیلی حرف اساتیدش را قرقره کرده و جایی نوشته بود: «باید از قوانین دین‌زدایی شود»، اما کاش علاوه بر اشکالات که به هر حال باید مطرح و پاسخ داده شوند کمی هم انسانی فکر می‌کردیم.

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
تجدید کد امنیتی

اسکرول بار


هدایت به بالای صفحه

ابزار رایگان وبلاگ

دست نوشته های استاد... (104) :: دروس استاد عرفانیان