دست نوشته های استاد... (105)
یک بار نوشتم: چند سال قبل یکی از اصحاب سابق و رفقای بعد به بیماری سرطان مبتلا شد و اندکی بعد جان سپرد. خداوند رحمتش کند. مدتی بعد از فوتش یکی از منسوبین وی تماس گرفت و گفت: «پسر صاحبخانۀ ما دانشجو است و سؤالاتی داشته که رفته پیش حاج آقا... بپرسد، وسطهای کار حاج آقا داغ فرموده و از حال رفتهاند و... . اگر مانعی ندارد بیایند پیش شما و مطالبشان را مطرح کنند». استقبال کردم و آمد و با خودش لیستی از مثلاً تناقضات و ابهامات قرآن آورده بود که در همان یکی دو سؤال اول معلوم شد اصلاً صورتی نادیده تشبیهی به تخمین کرده است. مشکل این بندۀ خدا ندانستن حداقلها در زبان عربی بود. اما با اجازۀ شما میخواهم به مشکلی بزرگتر اشاره کنم که باعث میشود دانستن زبان عربی هم کمکی به حل مشکلات بیپایان افراد نکند.
در چند دهۀ اخیر آحاد جامعه تشویق شدند که بدون نیاز به اهل خبره ـ و به تعبیر اهل شعر و ادب: «کارآگهان» ـ خود به قرآن مراجعه کنند و جواب سؤالاتشان را با زلال قرآن بدهند و...، حتی بسیاری از جوانان در دورهمیها بهجای ختم قرآن ـ که دیگر کاری قدیمی و دِمُده تلقی میشد ـ ختم ترجمۀ قرآن برگزار میکردند و انجمن اسلامیها دیگر مرکز کشف و انکشاف معارف قرآنی و اسلام ناب محمدی شد. عجب حرکت میمون و مبارکی!!! غافل از اینکه قرآن کریم یکی از وظایف رسول گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله) را تبیین قرآن برای همان مردمی میداند که خود عرب بودند و قاعدتاً نباید در فهمیدن مطالب قرآنی مشکلی میداشتند. "وَأَنْزَلْنَا إِلَیْکَ الذِّکْرَ لِتُبَیِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَیْهِمْ وَلَعَلَّهُمْ یَتَفَکَّرُونَ" (و این قرآن را به سوى تو فرود آوردیم، تا براى مردم آنچه را به سوى ایشان نازل شده است توضیح دهى، و امید که آنان بیندیشند] (سورۀ نحل، آیۀ 44). به علاوه در حدیث شریف ثقلین که اهل سنت اگر حدیث غدیر را متواتر ندانند در متواتر بودن این حدیث دیگر شبههای ندارند پیامبر مکرم اسلام (صلی الله علیه و آله) رجوع به کتاب خدا و اهل بیت مکرم خود را عامل سعادت معرفی کردهاند. حال چگونه دوستان با مراجعه به ترجمههای قرآن معارف دینی را دریافته و قدرت بر اشکال کردن پیدا میکنند از معادلات چندمجهولهای است که این کمترین سردرنمیآورد.
2. اما آیۀ 3 سورۀ نساء که به گمان پرسشگر طبق آن، شوهرِ زنِ مسلمان حق دارد 4 زن داشته باشد. اولاً کاش ایشان پیش از مطرح کردن سؤال سری هم به کتابهای تفسیر قرآن ـ و لااقل تفسیر «المیزان» ـ میزد و حرفهای دیگران را هم میشنید. یکّه به قاضی رفتن که هنر نیست. ان شاء الله حال که ایشان از فرط عجله نتوانسته چنین کند شما این کار را انجام دهید و علاوه بر جواب این سؤال حقایق دیگری هم برایتان روشن شود و در مقابل فاتحهای برای روح پدر بزرگوارم بخوانید که با این پیشنهاد خدمتی کردم که آن سرش ناپیدا.
از اینها گذشته در جامعۀ نرمال به طور اتوماتیک درصد بالایی از زنان و مردانِ تک با هم ازدواج میکنند و نوبت به چند همسری نمیرسد. حالا بنده سؤالی از محضرتان بپرسم. اگر مردی به هر دلیل نیاز به بیش از یک همسر داشت آیا قانون نباید پیشبینیهای لازم را انجام دهد؟ یا شما هم مانند روشنفکران سیاهدل به جای ازدواج زنا و استمنا را روا میدانید؟! البته خودتان بهتر از بنده میدانید که چند همسری عیب و عار است، وگرنه اگر طرف مانند بسیاری از دانشمندان غربی سرش در آخور دیگری هم بند باشد، برعکس مدیری قابل تلقی میشود که نمیگذارد آب توی دل زنش تکان بخورد. دقیقاً مانند عمل شنیع زنا که اگر زنی فقیر برای امرار معاش انجام دهد فساد و فحشاست، اما همین کار اگر توسط زنی مالدار ـ و احیاناً از طبقۀ اشراف باشد چه بهتر ـ انجام شود، نشان تنوعطلبی است.
3. اما آیۀ 34 سورۀ نساء که تصور شده بر اساس آن، شوهرِ زنِ مسلمان در صورت نافرمانی میتواند او را کتک بزند، پیش از هر پاسخی آیا طراح سؤالات از سلامت بینایی خود مطمئن است؟ آخر مگر میشود آدم سالم قبل از مطالعۀ کامل یک متن آن را امضا کند؟! تعجب این جاست که نه چند صفحه یا چند سطر قبل، بلکه 2 ـ 3 کلمه پیشتر در همین آیه تصریح شده که این حکم تنها مربوط به زنان ناشزه است، زنانی که از انجام وظایف زناشویی خودداری میکنند، آن هم بعد از نصیحت کردن و اگر جواب نداد پشت کردن به او در بستر ـ که مردان متاهل میدانند چهقدر خوب جواب میدهد. تازه هرچه کتابهای تفسیر و فقه را گشتم ندیدم احدی از فقها اجازۀ ضرب و شتم از آن نوعی که در ذهن خیلیها هست را داده باشد. معلوم میشود این کار تنها برای تنبّه ـ آن هم به شکلی ملاطفتآمیز ـ مجاز است. حالا اگر کسی از رفتارهای پدر با مادرش که او را زیر ضربات مشت و لگد و یا کمربند سیاه میکرده چیز دیگری در خاطر دارد، دیگر به قانونگذار مربوط نمیشود؛ که گناه دگران بر تو نخواهند نوشت.
4. فرمودهاند: طبق آیۀ 11 سورۀ نساء به او ارث نیمه میرسد. اول اجازه دهید سؤال را اصلاح کنیم و بعد برویم سر اصل مطلب. آیۀ مورد نظر از این قرار است که: "لِلذَّکَرِ مِثْلُ حَظِّ الْأُنْثَیَیْنِ" ؛ یعنی که: سهم پسر برابر سهم دو دختر است. کاش دقت بیشتری به کار میبردند و میپرسیدند: چرا پسران دو برابر دختران ارث میبرند؟ تفاوت این دو تعبیر ـ هرچند نیاز به توضیح ندارد ـ اما نشان میدهد که اجحافی در حق دختران نشده، بلکه به تعبیر عوامانۀ بنده لطفی در حق پسران صورت پذیرفته است.
از اینها گذشته مگر در متن قبل نگفتیم که: سر و کارمان با قانونگذاری افتاده که نه تنها مصلحت فرد، که مصالح جامعه را هم لحاظ کرده؟ پس دیگر نگرانی برای چیست؟ تازه خدا پدرش را هم بیامرزد (حالا زود اشکال نفرمایید که: "لم یلد ولم یولد") که برای دختران همین را هم قرار داده. بسیاری از جوامع که چون دختر قهراً به خانۀ دیگری میرود بالکل برایش سهمالارثی در نظر نمیگیرند!!! راستی الآن وقتش نیست که توضیح دهم. کاش سری به کتب فقه و یا قانون بزنید و برخی فرضها را هم ببینید که تمام ماترک میت به دخترش میرسد.
5. عِرق روشنفکری حضرات به حرکت درآمده و فرمودهاند: باید بداند که طبق آیۀ 223 بقره کشتزار مرد لقب دارد و مرد میتواند هر طور که بخواهد با او نکاح کند.
خب، شما ببخشید که خدای متعال افۀ روشنفکری نیامده و مثلاً مثل آن بندۀ خدا نگفته: زنی که آدم نتواند با او یک فیلم تماشا و تحلیل کند به چه دردی میخورد؟! بله، اینها که حضرات میفرمایند بسیار آرمانگرایانه و ایدهآل است، اما به نظرم اتفاقاً اینهایند که لذتهای اصیل و بکر و ناب انسانی را فراموش کردهاند. خدا پدر قدیمیها را بیامرزد که معتقد بودند از همه جای خانه دو جا مهمتر است: آشپزخانه و اتاق خواب.
در زندگی بشر هم برای تولید مثل نر و ماده قرار داده شده و نقش زنان در این میان همان است که آیه فرموده. حالا لولۀ آزمایش به دست نگیرید که تولید مثل در آزمایشگاه هم امکانپذیر شده و دیگر نیازی به بودن زن هم نیست. خب، خدا را شکر علاوه بر بقیۀ مشکلات این درد بشر هم لاعلاج نماند، ولی نمیدانم چرا یاد داستان پسرکی میافتم که مدام به مادرش میگفت: «مامان! امشب دیگه تو جام بارون نیومد» و مادرش با لبخند جواب میداد: «مامان جون! نشاشیدی شب درازه». خواستم ادامه دهم ترسیدم به مؤسسۀ رویان و هزار و یک جای دیگر بربخورد.
6. باید بداند که طبق آیه 34 نساء از مرد کمتر است و مرد به دلیل آنکه خرجش را می دهد مالک اوست و طبق آیۀ 24 سورۀ نساء میشود در جنگ او را به عنوان یک کالا به غنیمت گرفت و به او تجاوز کرد.
این 2 ـ 3 تا هم آن قدر ناشیانه طرح شده که بهتر است همین طور دربسته بماند، مخصوصاً که توضیح الواضحات من أشکل المشکلات. این اجازۀ تجاوز را دیگر از کجای خودشان درآوردهاند نمیدانم و مرغ پخته هم در دیگ خندهاش میگیرد.