دروس استاد عرفانیان

پـایگـاه ارائـه مطـالب و دروس حـوزوی استـاد عـرفـانیان

دروس استاد عرفانیان

پـایگـاه ارائـه مطـالب و دروس حـوزوی استـاد عـرفـانیان

کانال تلگرام دروس استاد عرفانيان

صوت دروس در ایتا

نرم افزار اجرای فایل ها

نرم افزار دانلود فایل ها

آخرین بارگذاری دروس

ابزار کار آمد

آخرین نظرات

پربیننده ترین مطالب

آخرین مطالب

دست نوشته های استاد... (118)

سه شنبه, ۹ ارديبهشت ۱۳۹۹، ۰۸:۰۵

1. در کانال ادب و فرهنگ مطلبی آورده که چون در درس «سیوطی» ـ به جهاتی ـ ناقص نقل کرده بودم کاملش را تقدیم می‌کنم:

اخباری سر‌آور

میرزا محمد (بن عبدالنبی) اخباری ـ متخلص به «سیل» ـ در 1178 ق در اکبرآباد هند به دنیا آمده و در نجف و کربلا در مکاتب شیعیان تحصیل کرد و کم‌کم به علوم غریبه و جفر و طلسم روی آورد. وی با تکیه بر اخبار و احادیث با علمای اصولی درافتاد و سرانجام مجبور شد به ایران بیاید.

 وی پس از عزیمت به ایران مدتی در مشهد و سایر شهرها اقامت داشت. تا این‌که با استقبال دستگاه حکومتی فتحعلی‌شاه قاجار، مدت چهار سال را در تهران گذراند. حضور او در تهران مصادف با شروع دورۀ اول جنگ‌های ایران و روسیه (۱۲۱۸۱۲۲۸ ه‍.ق یا ۱۱۸۲۱۱۹۲ ه‍. ش) بوده‌است. وی در تمام این مدت مورد توجه و احترام شاه قاجار بود و به تدریس و تصنیف می‌پرداخت.

 در آن زمان اشپختر سردار روس بعضی از ولایات سرحدّی را گرفته و به هر شهری می‌رسید آن جا را خراب می‌کرد. فتحعلی شاه از این وضع نگران بود. میرزا محمد نزد شاه رفت و مدعی شد که می‌تواند سرِ فرماندهٔ سپاه روس، اشپختر (پاول سیسیانوف) را چهل روزه نزد فتحعلی شاه قاجار آورد.

خواستهٔ او از شاه این بود که در عوض مذهب مجتهدین اصولی را منسوخ و متروک سازد و آنان را از بیخ و بن قلع و قمع نماید و مذهب اخباری را رواج دهد. فتحعلی شاه خواسته او را پذیرفت.

میرزا محمد نیز در شاه‌عبدالعظیم به چله نشینی و انجام برخی اعمال جادویی پرداخت. صورتی از موم ساخت و با شمشیر به گردن آن نواخت. مدتی گذشت و روز چهلم رسید و کمی دیر شد. اطرافیان شاه به میرزا محمد طعنه زدند که: «پس چه شد؟» و او را مسخره کردند. میرزا محمد گفت: شاید سواری که سر را می‌اورد پای اسبش به سنگ خورده باشد و مجبور شده باشد اسب را عوض کند و به همین دلیل تاخیر اتفاق افتاده. به هر حال در پایان روز سر سیسیانوف را به درگاه شاه آوردند و دقیقاً اسبِ سوار پایش به سنگ خورده و مجبور به تغییر اسب شده بود. میرزا محمد به فتحعلی‌شاه گفت: الوعده وفا. فتحعلی‌شاه فرصت خواست و به مشورت با دیگران پرداخت. درباریان به او گفتند که: مذهب مجتهدین مذهبی است که از زمان ائمهٔ هدی تا الآن وجود داشته و آنان برحق‌اند، اما مذهب اخباری مذهب نادر و ضعیفی است، و مربوط به زمان اول سلطنت قاجار است. مردم را نمی‌توان از مذهب برگردانید و این کار شاید موجب تزلزل حکومت شود. به علاوه این احتمال وجود دارد که میرزا محمد از شما خشمگین شود و با شما همان کاری را کند که با اشپختر روس نمود. مصلحت آن است که به او پولی دهید و از او معذرت خواسته و به عتبات راهی‌اش کنید. سلطان نیز این سخن را پذیرفت.

میرزا محمد از آن پس در کاظمین اقامت گزید. در آن زمان اسعد پاشا و داوود پاشای عثمانی بر سر فرمانروایی بغداد با یکدیگر در رقابت بودند. میرزا محمد به اسعد پاشا پیشنهاد داد که با انجام کارهایی خارق‌العاده می‌تواند او را بر رقیبش چیره سازد. داوود پاشا که نگران بود به سرنوشت اشپختر دچار شود زمینۀ قتل میرزا محمد را فراهم آورد و مردم را بر علیه او شورانید.

میرزا محمد اخباری در سال ۱۲۳۳ ه‍.ق (۱۱۹۶ خ یا ۱۸۱۸ م) به قتل رسید. گروهی به خانه‌اش ریخته و او، پسرش احمد و یکی از شاگردانش را کشته و خانه‌اش را غارت کردند. از او کتاب‌های متعددی در فقه و کلام و علوم غریبه باقی مانده‌است. وی اشعاری نیز به زبان‌های فارسی و عربی سروده‌ و تخلص عجیب «سیل = seyl»  را برای خود برگزیده است.

2. اگر درست در خاطرم مانده باشد یک بار استاد بزرگوار حضرت آیت الله مددی می‌فرمودند: حتی مرحوم (شیخ جعفر) کاشف الغطاء برای جلوگیری از اخباری شدن شاه و متقاعد کردن او  و بی‌اثر کردن تبلیغات این شخص به‌ناچار سفری به ایران آمد.

3. درس بخوانید. خوب هم بخوانید. می‌دانم و می‌فهمم که متاسفانه فعلاً بازار علم کساد شده و بازار مدرک‌های کیلویی تا دلتان بخواهد رایج، اما یادتان باشد: للحقّ دَولة، وللباطل جَولة.

بگذرد این روزگار تلخ‌تر از زهر/ بار دگر روزگار چون شکر آید.

ملت هم بالاخره آدم‌اند و می‌فهمند: دانا چون طبلۀ عطار است، خاموش و هنرنمای، و نادان چون طبل غازی، بلندآواز و میان‌تهی.

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
تجدید کد امنیتی

اسکرول بار


هدایت به بالای صفحه

ابزار رایگان وبلاگ

دست نوشته های استاد... (118) :: دروس استاد عرفانیان