دروس استاد عرفانیان

پـایگـاه ارائـه مطـالب و دروس حـوزوی استـاد عـرفـانیان

دروس استاد عرفانیان

پـایگـاه ارائـه مطـالب و دروس حـوزوی استـاد عـرفـانیان

کانال تلگرام دروس استاد عرفانيان

صوت دروس در ایتا

نرم افزار اجرای فایل ها

نرم افزار دانلود فایل ها

آخرین بارگذاری دروس

ابزار کار آمد

آخرین نظرات

پربیننده ترین مطالب

آخرین مطالب

دست نوشته های استاد... (122)

يكشنبه, ۱۴ ارديبهشت ۱۳۹۹، ۲۲:۴۷

1. تحقیق کتاب «عمدة عیون صحاح الأخبار فی مناقب إمام الأبرار» حقیقتاً توفیق بی‌نظیر پروردگار بود. «مستدرک المختار» هم که به آن ضمیمه شد دیگر شدم مثل متولّی ـ مثلاً ـ امام‌زاده ابن‌بطریق. (حالا دیگر اعتراض نفرمایید که: پس «خصائص الوحی المبین» چه؟! آن را دیگر توی نم خوابانده‌ام تا خدا چه خواهد) سال‌های ابتدای تاهل بود و برای مقابلۀ بعضی نسخه‌ها عیال هم خیلی کمک کرد، که لله درّها!

2. ابن‌بطریق حلی عالم شیعی متوفای 600 یا 601 هجری است و نوشته‌اند: فقیه و متکلم بوده. اولین کسی است که احادیث فضایل و مناقب اهل بیت ـ علیهم السلام ـ را از کتاب‌های مشهور اهل سنت یک جا جمع کرده. در هر دو کتاب فصلی را هم به ذکر مناقب بانوی بزرگ اسلام جناب خدیجه ـ سلام الله علیها ـ اختصاص داده.

3. از جمله از فرمایشات رسول مکرم اسلام (صلی الله علیه و آله) یاد کرده که در مقابل حسادت‌ها و رفتارهای بچه‌گانۀ عایشه به او تذکر می‌فرمودند که: محبت خدیجه روزی‌ام شده، یا از قول محمد بن إسحاق از اُمّ سلمة در کتاب «المغازی» از اُمّ‌رومان (مادر عایشه) نقل کرده که: کان لرسول الله (صلی الله علیه و آله) جارة قد أوصته خدیجة أن یتعاهدها، فحضر عنده شیء من المأکل فأمر باعطائها وقال: هذه أمرتنی خدیجة بأن أتعاهدها، فقالت عائشة: وکنت أحسدها لکثرة ذکره لها، فقلت: یا رسول الله، لا تزال تذکر خدیجة، کأن لم یکن على ظهر الأرض غیرها، فقال: قومی عنّی. فقامت إلى ناحیة منه فی البیت، فقالت أُمّ رومان: فقلت: یا رسول الله، لا تؤاخذ عائشة؛ فإنها حدیثة سنّ، فناداها إلیه فقال: یا عائشة، إنّ خدیجة آمنت إذ کفر بی قومک، ورزقت منها الولد وحرمتموه»؛ یعنی:  همسایه‌ای داشتیم که خدیجه به رسول خدا (صلی الله علیه و آله) وصیت کرده بود مراقب احوال او باشند. یک بار خوراکی پیش رسول خدا (صلی الله علیه و آله) بود که دستور دادند برای او ببرند و فرمودند: خدیجه سفارشش را به من کرده بود. (عایشه ادامه می‌دهد:) بس که پیامبر (صلی الله علیه و آله) از خدیجه یاد می‌فرمود به او حسادت می‌کردم، لذا گفتم: همه‌ش به یاد خدیجه‌ای. انگار روی زمین کسی جز او نیست (لابد انتظار داشته مدام به یاد او باشند). پیامبر (صلی الله علیه و آله) فرمودند: برخیز و از من دور شو (همان «بلند شو از پیش چشام گم‌شو» خودمان، ولی بسیار مؤدبانه‌تر!). امّ‌رومان دخالت کرد که: یا رسول الله! جوان است و نمی‌فهمد (اصلاً کی فهمید؟؟؟!!!) پیامبر (صلی الله علیه و آله) هم فرمودند: او زمانی به من ایمان آورد که قوم تو کافر بودند و خداوند از او فرزند به من داد و شماها از این نعمت محروم ماندید.

4. گاهی هم پیامبر (صلی الله علیه و آله) گوسفند قربانی فرموده و برای دوستان خدیجه می‌فرستادند.

5. خب، دیگر! مردم از اینها که خبر ندارند، فقط دروغ‌های شاخ‌دار را باور می‌کنند که در 6 ـ 7 سالگی من را برای پیامبر (صلی الله علیه و آله) عقد کردند و در مثلاً 9 سالگی زفاف واقع شد. (مدتی قبل توضیح نسبتاً کاملی در این باره آوردم)

6. خودمانیم ها! جبرئیل عرض کند: «ای رسول خدا! این خدیجه است که دارد با آب و نان (مثلاً در کوه حرا) نزدت می‌آید. سلام مرا به او برسان و به خانه‌ای چنین و چنان در بهشت بشارتش بده». البته مرواریدی چونان فاطمۀ زهرا ـ سلام الله علیها ـ باید که در صدفی چنین به وجود آید.

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
تجدید کد امنیتی

اسکرول بار


هدایت به بالای صفحه

ابزار رایگان وبلاگ

دست نوشته های استاد... (122) :: دروس استاد عرفانیان