شیخ انصاری ره (5)
بحث دیگری هم که عدهای از اعلام و منجمله حضرت استاد مطرح کردهاند این است که چرا ایشان مقصد اول را در علم قرار دادهاند؟ علم به معنای اصولی حجت نیست.
فعلاً از کتاب «الدراسات فی الأُصول العملیة» مرحوم آسید علی شاهرودی میخوانیم که از شاگردان خیلی ممتاز مرحوم آقای خویی بودند و حدود 20 سال در درس مرحوم استاد حاضر شدند و معروف بود حتی یک روز هم درس را ترک نکردند.
مرحوم استاد در این جا متعرض شدهاند که: بحث از قطع داخل در مسائل علم نیست. توضیح اینکه: به اعتقاد مرحوم نایینی مسئلۀ اصولی هر مسئلهای است که نتیجهاش در استنباط حکم کلی (برای اینکه قاعدۀ فقهی خارج بشود) (1) شرعی (نه احکام فلکی و...) فرعی (نه اصولی؛ مثل اصول فقه، یا مثلاً اصول عقائد) کبری قرار بگیرد و به تعبیر مرحوم آقای شاهرودی در تقریر ـ که ناقص است ـ: أن تکون کبری کلّیّ لو انضمّ إلیها صغراها أنتجت حکماً فرعیّاً. (2) حالا یا مرحوم استاد در درس ناقص گفتهاند و یا ایشان ناقص آوردهاند. موجز و مختصر و کاملش این است که: «المسألة الأُصولیّة هی المسألة التی تکون نتیجتها کبری فی قیاس استنتاج حکم شرعیٍّ فرعیٍّ کلّیّ»(3). اگر شرعی نشد که مباحث مثلاً فیزیک و شیمی و... است. اگر فرعی نشد اصول فقه و اصول عقاید و... است. اگر کلی نشد میشود قاعدۀ فقهیه.
حال اشکال آقای خوئی این است که اگر شما قطع پیدا کردید، این قطع به حکم کبری قرار نمیگیرد؛ چون نتیجۀ قیاس باید موجب قطع شود، در حالی که خود قطع قطع است و نتیجه نیست. (4)
مشکل دیگر آن است که از یک طرف آقایان میگویند: این بحث جزء اصول نیست، و از طرف دیگر باز مثل مرحوم شیخ نوشتهاند: الأمر الأوّل فی حجّیّة القطع. خب، وقتی قائلاند بحث حجیت قطع جزء اصول نیست، باید بگویند: مقدّمةٌ. در این مقدمه بحث از حجیت قطع داریم. اصل مطلب حجیت ظن است و اگر بخواهد ظن حجت شود، باید اول حجیت قطع را روشن کنیم. بنابراین اصل حجیت قطع اصولی نیست و تمهید است.
(حضرت آیت الله استاد حاج سید احمد مددی موسوی، خارج اصول، 15/ 7/ 1390)
پانوشتها:
(1) مبنای مرحوم نائینی این بود که هرچند نتیجۀ قاعدۀ فقهی و مسئلۀ اصولی در حکم شرعی کبری واقع میشود، لکن نتیجۀ یکی جزئی و نتیجۀ دیگری کلی است. مثلاً به نظر ایشان «لا ضرر» جزء قواعد است و مسئلۀ اصولی نیست؛ چون طبق «لا ضرر» میگویید: هر حکمی که ضرری است برداشته میشود و مثلاً امروز وضو گرفتن برای من ضرری است، پس: امروز وضو برای من واجب نیست. نتیجهاش یک حکم شرعی فرعی جزئی است. اما وقتی میگویید: خبر ثقه حجت است، اگر خبر زراره مثلاً دلالت بر وجوب نماز جمعه کند، نماز جمعه واجب خواهد بود، که حکم شرعی فرعی کلی است. یا مثلاً استصحاب در شبهات موضوعیه به تعبیر مرحوم نائینی قاعدۀ فقهی و در شبهات حکمیه مسئلۀ اصولی است؛ چون مثلاً میگویید: این جا تا یک ساعت قبل پاک بود. الان شک میکنیم و هرچه که سابقاً یک حالت داشت به همان حالت باقی است. پس اینجا پاک است. «اینجا پاک است» جزئی است. اما مثلاً نزدیکی با این زن در حالتی که مثلاً عادت ماهیانه داشت حرام بود. الآن که خون از بین رفته شک میکنیم و طبق استصحاب حکم به بقاء حرمت وطی میکنیم. بقاء حرمت وطی یک حکم کلی است و اختصاص به یک زن معین ندارد.
(2) دراسات فی علم الأصول، ج 3، ص 7.
(3) المسائل الأصولیة عبارة عن الکبریات التی تقع فی طریق استنباط الاحکام الکلیة الشرعیة. [فوائد الأصول، ج 4، ص 308]
(4) لا ینبغی الشک فی أنّ مبحث القطع لیس من مسائل علم الأُصول؛ إذ قد عرفت فی أوّل بحث الألفاظ أنّ المسألة الأُصولیّة هی ما تکون نتیجتها ـ على تقدیر التمامیّة ـ موجبة للقطع بالوظیفة الفعلیّة، وأمّا القطع بالوظیفة فهو بنفسه نتیجة، لا أنّه موجب لقطع آخر بالوظیفة، وإن شئت قلت: إن المسألة الأُصولیّة ما تقع نتیجتها فی طریق استنباط الحکم الفرعیّ بحیث لو انضمّ إلیها صغراها أنتجت حکماً فرعیّاٌ، ومن الظاهر أنّ القطع بالحکم لا یقع فی طریق استنباط الحکم، بل هو بنفسه نتیجة. وبالجملة، القطع بالحکم لیس إلّا انکشاف الحکم بنفسه، فکیف یکون مقدّمة لانکشافه کی یکون البحث عنه من المسائل الأُصولیّة. [مصباح الأُصول، ج 2، ص 5]
#اصول
#شیخ انصاری
#اشکال آیتالله خویی به عبارت مرحوم شیخ