دروس استاد عرفانیان

پـایگـاه ارائـه مطـالب و دروس حـوزوی استـاد عـرفـانیان

دروس استاد عرفانیان

پـایگـاه ارائـه مطـالب و دروس حـوزوی استـاد عـرفـانیان

کانال تلگرام دروس استاد عرفانيان

صوت دروس در ایتا

نرم افزار اجرای فایل ها

نرم افزار دانلود فایل ها

آخرین بارگذاری دروس

ابزار کار آمد

آخرین نظرات

پربیننده ترین مطالب

آخرین مطالب

قواعد عامه در باب مکاسب (89)

دوشنبه, ۲۲ ارديبهشت ۱۳۹۹، ۲۳:۴۲

راجع به «کتاب التکلیف» باید دانست: شلمغانی بلااشکال در بغداد جزء وجوه و علما، فقیه و ملّا ـ بلکه ظاهراً متکلّم و در خطّ عرفان هم ـ بوده. در مجموع حدیث و ... هم خود مؤلّف بوده و هم راوی آثار اصحاب است؛ یعنی: به‌اصطلاح آن زمان: له کتبٌ وروایات(1)؛ یعنی مثلاً خودش هم تألیفات داشته، و کلمۀ «روایات» هم یعنی راوی کتاب‌های بقیّه بوده (مثلاً کتاب ابن ابی‌عمیر و کتاب جمیل را هم نقل می‌کرده) و علما غالباً هر دو شأن را داشتند. خود مرحوم صدوق «من لا یحضره الفقیه» دارد، فهرست هم دارد. فهرستش روایات ایشان و طرق ایشان به کتاب‌های اصحاب (مثل کتاب یونس، کتاب جمیل، کتاب علاء بن رزین و...) است، نه «روایت» به‌اصطلاح زمان ما. (2)

ظاهراً تدریجاً منحرف می‌شود و عاقبت امرش آرام آرام و محرمانه به راه جهّال صوفیه و ادّعای حلول و «أنا الله»، «أنا الحقّ»، «أنا الرازق»، «أنا الخالق» و «لیس فی طیلسانی سوی هو» و «لیس فی جبّتی إلّا الله» و همین مرید بازی‌هایی  که الآن بعضی جهّال صوفیّه دارند کشیده می‌شود. تا این‌که کار منجر به نشر قضیّه شد، که خودش گاهی انکار و گاهی اصرار می‌کرد، تا این‌که در سال 322 ـ که شیخ 323 نوشته(3) ـ  وی را پیش خلیفه بردند. خلیفه پرسید: تو ادّعای ربوبیّت، الوهیّت و از این حرف‌ها کردی؟ گفت: نه. به مریدانش گفت: در صورتش تف کنید. یکی از آنها کرد، اما دیگری بلند شد و گفت: أنت إلهی وربّی ورازقی... . به هر حال مرید و مراد را کشتند و به درک واصل کردند. (4)

البتّه روایات در لعن او توسّط حسین بن روح و قتل او در زمان حسین بن روح، وکیل سوم است(5) و اصلاً هنوز مرحوم حسین بن روح زنده بود که از او حرف‌های نامربوط و این طور نقل شده که مثلاً: من و حسین بن روح، نه من نه او ـ نستجیر بالله ـ اصلاً به خدا اعتقاد نداشتیم و این اسم‌ها و اوضاع را برای  دنیا مطرح کردیم(6)  لعن‌های زیادی بر او وارد شده و دیگر از سال 322 که این امرش علنی شد قطعاً بین اصحاب ما ایشان مرفوض بود. (7)

(حضرت آیت الله استاد حاج سید احمد مددی موسوی، خارج فقه، 3/ 11/ 1384)

 

پانوشت‌ها:

(1) الفهرست، ص 224، ضمن ش 627.

(2) اعتقادی که اوایل مرحوم آقای خویی (قده) داشتند و بعضی از شاگردان ایشان همان مبدأ را هنوز هم دارند خلاصه‌اش آن است ‌که: اگر مثلاً شیخ دربارۀ ابن ابی‌عمیر گفته: «أخبرنی بجمیع کتبه وروایاته فلان عن فلان عن فلان» و ما الآن در کتاب شیخ روایتی را می‌بینیم که ایشان به سند ضعیف از ابن ابی‌عمیر نقل کرده، می شود این سند ضعیف را با آن راه و به‌وسیلۀ آن سند تصحیح کنیم؛ چون گفته: «جمیع روایاتش را به‌طریق صحیح نقل کرده» و این هم ـ هرچند طریقش به این روایت ضعیف است ـ یکی از روایات اوست. پس این طریق ضعیف را برمی‌داریم و با آن تبدیل می‌کنیم.

یکی از اشکالات این کار آن است که دور لازم می‌آید؛ چون برای اثبات و احراز این‌که این روایتِ اوست باید سند درست باشد، از طرفی اثبات صحت سند هم مبتنی است بر همین است و هنوز ثابت نشده.

اما اصولاً معنای آن عبارت این نیست، تا ببینیم دور لازم می‌آید، یا نه. «أخبرنی بکتبه وروایاته» یعنی: به کتب ابن ابی‌عمیر ـ مثل نوادر او که 6 جلد بوده و جزء کتاب‌های مشهور بوده ـ و کتبی که ابن ابی عمیر آنها را نقل کرده ـ مثل کتاب حفص بن غیاث و حفص بن بختری.

(3) وقتل محمد بن علیّ الشلمغانیّ فی سنة ثلاث وعشرین وثلاثمائة. [الغیبة، ص 412، ضمن ش 384]

(4) سیر أعلام النبلاء، ج 14، ص 566 ـ 569، ش 325.

(5) أنفذ محمّد بن علیّ الشلمغانیّ العزاقریّ إلى الشیخ الحسین بن روح یسأله أن یباهله وقال: «أنا صاحب الرجل وقد أُمرت بإظهار العلم، وقد أظهرته باطناً وظاهراً، فباهلنی»، فأنفذ إلیه الشیخ (رض) فی جواب ذلک: «أیّنا تقدّم صاحبه فهو المخصوم»، فتقدّم العزاقریّ، فقتل وصلب وأُخذ معه ابن أبی عون، وذلک فی سنة ثلاث وعشرین وثلاثمائة. [الغیبة للشیخ الطوسیّ، ص 307، ش 258]

(6) وذکر أبو محمّد هارون بن موسى، قال: قال لی أبو علیّ بن الجنید: قال لی أبو جعفر محمّد بن علیّ الشلمغانیّ: ما دخلنا مع أبی القاسم الحسین بن روح (رض) فی هذا الأمر إلّا ونحن نعلم فی ما دخلنا فیه، لقد کنّا نتهارش على هذا الأمر کما تتهارش الکلاب على الجیف. [الغیبة للشیخ الطوسیّ، ص 391 ـ 392، ش 361]

(7) قال أبو محمّد: فلم تلتفت الشیعة إلى هذا القول، وأقامت على لعنه والبراءة منه. [الغیبة للشیخ الطوسیّ، ص 392، ذیل ش 361]

 

فقه

قواعد عامه

مکاسب

قواعد عامه در باب مکاسب

اولین قاعده عامه

حدیث تحف العقول

جستجوی قرائنی برای حدیث تحف العقول

اولین قرینه

کتاب فقه الرضا

کتاب التکلیف شلمغانی

نظریۀ تعویض اسناد

معنای صحیح عبارت له کتب و روایات

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
تجدید کد امنیتی

اسکرول بار


هدایت به بالای صفحه

ابزار رایگان وبلاگ

قواعد عامه در باب مکاسب (89) :: دروس استاد عرفانیان