دست نوشته های استاد... (128)
1. خوب است برخی رفقا به جای اینکه پیغام و پسغام بدهند: «سلام آقای عرفانیان متاسفانه در مطالبتان، تکبر علمی موج میزند (یک مورد برای نمونه؟؟؟!!!). لطفا خاضعانه بنویسید. در واقع خاضعانه نگاه کنید» یادبگیرند مطالب را حرام نکرده و از آنها برای استفاده در مجامع علمی بهره بگیرند. چشم. من هم که عمری است از خداوند مسئلت میکنم به درد تکبر دچار نشوم باز هم در رفتارهایم دقت میکنم تا مبادا دلی به درد آید. البته خودمانیم ها! کسی که این قدر شوخی میکند را برعکس باید به سبکسری متهم کرد و نه تکبر. نمیدانم! انگار کار دنیا برعکس شده.
2. آقایی آن ور آب زندگی میکند که گاه و بیگاه مطالبی در رد نظریات استاد بزرگوار حضرت آیت الله مددی ابراز میکند. رفقا مدام اصرار میکردند در جوابش چیزی بنویسم و من که مطمئن بودم پیادهتر از این حرفهاست مدام استنکاف میکردم. بالاخره برای دوستی نوشتم: «سلام شیخنا. کاش به این ... (ناسزا نبود، حرف سبکی است) توضیح میفرمودین که استاد چون بر خلاف مشهور متاخرین قائل به حجیت عقلایی خبر واحدند ـ و نه حجیت تعبدی ـ، طبعاً تمام قراین را در نظر میگیرند ـ از جمله 3 محوری که ایشان گمان کرده که خودش ابداع کرده. متاسفانه مدعیان فهم مطالب حضرت استاد غالباً مانند کسانی هستند که در تاریکی به دیدن فیل رفتند و هرکدام تنها دست به عضوی از او زده و گمان کردند فیل را شناختهاند. یکی از اساتیدِ اسمی ادعا کرده بود که 4 سال درس ایشان بروی سبکش دستت میآید (شنیدهام خودش هم چیزی همین حدود درس میآمده). وقتی به استاد گفتم، با خنده فرمودند: مبانیمان هنوز برای خودمان روشن نشده، چطور چنین ادعایی میکنند؟ (البته منظورشان چیز دیگری بود که حتماً ملتفت شدهاید). به قول دهخدا: مشکل بزرگ حوزهها و دانشگاههای ما این است که همه درسِخارجخوان شدهاند. به زبان امروزیتر همه دوست دارند بگویند: این مطالب را پیشِ خود خوانده و امروز قادریم بهراحتی تدریس کنیم. نتیجۀ این بلبشو ارائۀ خام نظرات اساتید است که به جای تبیین منویّات آنها باعث سردرگمی جامعۀ علمی شده است.»
ظاهراً مطلب را به ایشان رسانده بودند؛ چون جوابی داده بود که دیگر 100% مطمئن شدم درس زیادی نخوانده و با وصله و پینه کردن چند مطلب شبهعلمی به این جا رسیده.
3. یکی از اشکالات نامبرده بر استاد این بود که: چهطور آقای مددی فهرست را از خصائص شیعه میداند، در حالی که غربیها مدتهاست این را دارند و... . خب، در یادداشتهای اخیر و مخصوصاً با تیتر «فرق بسیار مهم فهرست و کتابشناسی» کار را یکسره و حجت را تمام کردیم. طفلک استاد گاهی چه نجیبانه میفرمودند: «بابا دیگر این قدر را شعورم میرسد».