دروس استاد عرفانیان

پـایگـاه ارائـه مطـالب و دروس حـوزوی استـاد عـرفـانیان

دروس استاد عرفانیان

پـایگـاه ارائـه مطـالب و دروس حـوزوی استـاد عـرفـانیان

کانال تلگرام دروس استاد عرفانيان

صوت دروس در ایتا

نرم افزار اجرای فایل ها

نرم افزار دانلود فایل ها

آخرین بارگذاری دروس

ابزار کار آمد

آخرین نظرات

پربیننده ترین مطالب

آخرین مطالب

دست نوشته های استاد... (130)

پنجشنبه, ۲۵ ارديبهشت ۱۳۹۹، ۱۳:۲۱

1. این بانویی که تازه دارم مطالبش را زیر و رو می‌کنم یک بار نوشته:

ساعت یازده نشده بود که بابا به خانه برگشت. معمولاً تا ظهر مریض می‌دید و تا از مطب برسد به خانه کمی از ظهر گذشته بود. مامان از شنیدن صدای چرخیدن کلید توی در تعجب کرد و گفت: «وا، آمدی؟!»

بابا با سر و صورت سرخ و برافروخته و پیراهن جرخورده وارد شد و سریع رفت توی اتاق. مامان دوید دنبالش: «چی شده؟!»

کتک خورده بود. کراواتش را قیچی کرده بودند، ماشینش را هم ازش گرفته و برده بودند.

اما این تنها خاطرۀ ما از دهۀ فجر اوایل دهۀ شصت نبود.

2. یک بار هم همان زمان‌ها یکی از اخوال ستّه‌ام ـ که از قضا خودش از نیروهای ارزشی به‌حساب می‌آمد ـ میهمان ما و موقع رفتن «أراک تقدّم رجلاً وتؤخّر أُخری» (همان «مردّد» خودمان) بود. می‌گفت: پیراهنم آستین‌کوتاه است و می‌ترسم در خیابان گیر دهند و نگه‌ام دارند.

حتی ادعا می‌شد در مواردی مشابهِ این دستان طرف را از انتهای آستین تا پایین رنگ کرده‌اند. دیگر «یا روسری، یا توسری» و امثال آن (سوسولا کوشن؟ تو سولاخ موشن و...) بماند.

3. چیزی برای پنهان کردن از شما رفقا ندارم. در جوانی رزمی‌کار بودم. مربی‌ای داشتیم که می‌گفتند: زمانی سپاهی بوده و در خیابان... مشهد که مهد زیدبازی و خوش‌تیپی بود می‌ایستاده و اگر کسی ظاهری ناهنجار داشته تذکر داده و در صورت مقاومت با اردنگی توی ماشین پاترول و ... . البته خودش الآن در نیوزیلند مربی‌گری می‌کند و لابد مشغول ارشاد و راهنمایی جوانان منحرف و کژاندیش نیوزیلندی است.  

4. دارد فیلم بسیار زیبای «حبیب» را نشان می‌دهد. هربار دیده و اشک ریخته‌ام. نه شعار می‌دهد و نه سخیف و مبتذل تبلیغ دین می‌کند. وقتی مادر دردمندش دارد جان می‌دهد و او که عمری جوانی و خامی کرده بالای سرش نشسته و برایش قرآن می‌خواند که دیگر نگو!!!

5. چه می‌شد اگر بقیه هم همین کار را می‌کردند؟! به گمانم خدا و رسول (صلی الله علیه و آله) و اهل بیت ـ علیهم السلام ـ هم این طور راضی بودند و "رَأَیْتَ النَّاسَ یَدْخُلُونَ فِی دِینِ اللَّهِ أَفْوَاجًا"؛ همه عاشق دل‌خستۀ دین می‌شدند.

6. حالا همه برایم مستشکل شده‌اند که: پس با ادلۀ نهی از منکر چه کنیم؟

اولاً که برای نهی از منکر فقط داغ و درفش لازم نیست و در صورت لزوم، آن دیگر مال مراحل آخر است.

ثانیاً حضرت استاد آیت الله مددی ـ حفظه الله ـ معتقدند آیۀ مبارکۀ "تَعَاوَنُوا عَلَى الْبِرِّ وَالتَّقْوَى" [سورۀ مائده، آیۀ 2] ـ که نسبت به ادلۀ نهی از منکر متاخرتر است و من آخر ما نزل علی رسول الله (صلی الله علیه و آله) (در سورۀ مائده واقع شده که از آخرین سوره‌هایی است که نازل شده) وأحلّوا حلاله وحرّموا حرامه (آخرین احکام الهی در آن است) ـ آن ادله را به‌نوعی نسخ کرده و باید حاکم نسبت به آحاد مردم (= شهروند = Citizen) و مردم نسبت به حاکم یار و مددکار باشند تا جلوی تحقق حرام گرفته شود.

ثالثاً برخی از اعاظم فقها اجرای حدود را فقط شان معصوم (علیهم السلام) می‌دانسته و می‌دانند (ولا یجوز لأحد إقامة الحدود إلّا للإمام، مع وجوده، أو من نصبه لإقامتها... وقیل: یجوز للفقهاء العارفین إقامة الحدود، فی حال غیبة الإمام ـ کما لهم الحکم بین الناس ـ مع الأمن من ضرر سلطان الوقت [شرائع الإسلام، المحقق الحلی، ج 1، ص 260 ـ 261]). بله، این قدر می‌فهمند که باید جلوی هرج و مرج را هم گرفت، اما خب، با تعزیر و مختصر نوازشی هم کار راه می‌افتد.

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
تجدید کد امنیتی

اسکرول بار


هدایت به بالای صفحه

ابزار رایگان وبلاگ

دست نوشته های استاد... (130) :: دروس استاد عرفانیان