دست نوشته های استاد... (140)
بزرگوار لطف فرموده و مرقوم فرمودند: «سلام و درود
پس ایشان را میشناسید. البته خوب است یادداشتی بهتفصیل در نقد مطلب ایشان بنویسید. بنده هم چنانکه حضرتعالی دریافتید، صرفاً ناقل بودم و هرگز در مقام قضاوت نیستم به دو دلیل:
1ـ متأسفانه درس آیة الله مددی حضور نداشتهام.
2ـ یک طرفه نمیشود قضاوت کرد.
اینک یادداشت دیگر ایشان را برای حضرتعالی نقل میکنم.» و باز مطالب دررباری مثل: «حق استاد مددی به عنوان استاد، بر گردن هر کسی است که سر درس او حاضر شده باشد، ولی جالب است که دوستان نمیخواهند بپذیرند فضای حوزه چقدر فقیر است!
آقای مددی از خیلیها بهرهمندتر و دارای قدرت بیان قوی تری است، اما در جهان معاصری که صدها استاد در غرب از صدها زاویه به حل مسئلههای بیانتهای فرد و اجتماع و تاریخ و آینده رو می آورند، بی آنکه همۀ هستی خود را در حل عبارات یک کتاب و یک متن به پایان برسانند، حوزه ــ و نه تنها استاد مددی ــ غیر از حل عبارات کتب چه چیزی دارد؟ هیچ.
اگر کسی مدعی است که خیر و خیلی چیزهای دیگر دارد، بسم الله...
حل عبارات کتبی که مسائلشان مسائل انسان امروز نیست، هیچ فایده ای ندارد جز تلاش برای نشان دادن قدرت حافظه و قدرت حل گره های کتب کهنه شده. بر فرض که شفای بوعلی را به ده شیوه هم بلد شدید و گره های متنی اش را رفع و حل کردید، ثم ماذا؟ آیا اندیشه ورزی فارغ از بوعلی و مسائل بوعلی، در جان شما اتفاق افتاد؟ نه، چون از خواندن متون، فقط زمینه اندیشه ورزی به دست می آید و اندیشه ورزی تنها با توجه به مسائل انسان معاصر و آزاد دانستن انسان به دست می آید.
اگر انسان موجودی است که تعدادی فقیه به جای او می اندیشند و زبان خدا را تفسیر می کنند، انسان به محاق می رود و هیچ از او نمی ماند.
این وضعیت تقریباً بر کل حوزه حاکم است و به همین دلیل جز مومنان متعبد و سر بزیر که کل هوش و گوش خود را تعطیل کردهاند، الباقی مردمان این سرزمین را راضی نکرده و از این رو، هیچ ربطی بین خود و جهان حوزه نمی بینند. می بینند؟!»
و بعد هم دستور فرمودند: «چه خوب است به این یادداشت هم تفصیلاً جواب دهید که الإکرام بالإتمام.» بنده هم نه به خاطر استاد، که به خاطر شان والای علم کلمات زیر را تقدیم کردم.